نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی سابق کارشناسی ارشد دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران و دانشجوی فعلی دکتری گروه علوم و زیست فناوری گیاهی، دانشکده
2 استاد گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
3 دانشیار بازنشسته، موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر
4 استاد گروه علوم و زیست فناوری گیاهی، دانشکده علوم و فناوری زیستی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
5 گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Low temperature (LT) is one of the most important factors that limit growth, distribution and production of cereals. The purpose of the present study was to identify some traits related to LT tolerance in different phenological development stages in lines resulted from crosses between Pishtaz and Norstar wheat. Under experimental conditions, LT tolerance, shoot apex development, final leaf number (FLN), activity of antioxidant enzymes, total sugars and H2O2 contents were investigated. Results of double ridges formation and FLN showed that winter and facultative genotypes spent the longer time in the vegetative phase and entered the reproductive phase with delay. These genotypes also were more tolerant to LT in comparison to spring genotypes. Analysis of variance showed that genotypes, sampling period, and their interaction were highly significant for the most of the traits. Ascorbate peroxidase (APX), guaiacol peroxidase (GPX), polyphenol oxidase (PPO), catalase (CAT), superoxide dismutase (SOD), and total sugars content reached their maximum in all genotypes at the second period of LT acclimation but higher in winter and facultative than spring genotypes. The highest H2O2 content observed at the third period of LT acclimation was the highest in spring compared to winter and facultative genotypes. The significant correlations coefficients for antioxidative activities and sugar content with lethal temperature 50 (LT50) suggest that they could be useful as indirect indices for LT tolerance in wheat. The results of this study showed that vernalization required genotypes had a higher potential for LT tolerance when the traits associated with LT tolerance in vegetative stage are adjusted.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
گندم (Triticum aestivum L.) به دلیل سازگاری بالا به شرایط مختلف محیطی و اهمیت آن در امنیت غذایی (غذای اصلی 60 درصد از جمعیت جهان)، بهطور وسیعی در سراسر جهان بهطورکشت میشود. تقاضا برای گندم در جهان با افزایش سریع رشد جمعیت در حال افزایش است (Ji et al., 2017: Ghasemi-Mobtaker et al., 2020; Hosseini et al., 2021). پیشبینی میشود که جمعیت جهان در سال 2025 از هشت میلیارد نفر بگذرد؛ از این رو میزان تولید این محصول هم از طریق افزایش سطح کشت و هم از طریق افزایش در واحد سطح باید افزایش یابد (Ji et al., 2017). دما یکی از مهمترین عوامل محیطی محدود کننده تولید و توزیع جغرافیایی غلات از جمله گندم است و باعث کاهش چشمگیر عملکرد آن میشود. گیاهان تحت تنش سرما، دچار مجموعهای از تغییرات مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی میشوند که نهایتا تاثیرات نامطلوبی را بر رشد و تولید آنها به جای میگذارد (Solanke & Sharma, 2008). تنش سرما منجر به حادث شدن تنش اکسیداتیو به دلیل شکل گرفتن گونههای اکسیژن فعال (ROS) مانند پراکسید هیدروژن (H2O2) میشوند که این ترکیبات باعث اختلال در واکنشهای انتقال الکترون، آسیب رساندن به لیپیدهای غشا، پروتئینها، اسیدهای نوکلئیک و دیگر واکنشهای بیوشیمیایی سلول میشوند. بنابراین شکلگیری ROSها منجر به آسیب سلولی و نهایتا مرگ گیاه میشود. همچنین گیاهان با قرار گرفتن در شرایط دمای پایین، با سایر تنشهای محیطی دیگر نیز روبه رو میشوند (Janská et al., 2010; Shen et al., 2018; Hosseini & saidi, 2019).
جهت تطابق با تنش سرما، غلات زمستانه از جمله گندم، مکانیسمهای انطباقی که توسط سرما تنظیم میشود را توسعه دادهاند. پاسخ بهارهسازی و عادتدهی به سرما، مهمترین مکانیسمهای بقای زمستانه در غلات است. این دو مکانیسم از طریق برهمکنشهای بیوشیمیایی و فیزیکی که به عوامل ژنتیکی و محیطی وابسته است، تنظیم میشوند (Bond et al., 2011; Hosseini et al., 2016). پاسخ بهارهسازی در گندم زمستانه بهعنوان یک ویژگی انطباقی بحرانی[1]، انتقال از مرحله رویش به مرحله زایشی را تا زمان قرار گرفتن در معرض یک دوره طولانی دمای پایین، به تاخیر میاندازد. این مکانیسم به گندم زمستانه این قابلیت را میدهد که زمستان را بهصورت گیاهچه سپری کند؛ با این وجود، کاهش یا از بین رفتن تحمل سرما در ارقام گندم نیازمند نیاز بهارهسازی، اغلب با اشباع نیاز بهارهسازی در انتهای دوره رویشی شروع میشود (Janmohammadi et al., 2015). از دیدگاه آناتومیکی، اشباع نیاز بهارهسازی و شروع فاز زایشی، با شکلگیری "برجستگی دوگانه" قابل رویت است. در طول سرما، ارقام زمستانه و بینابینی گندم، تعداد برگ نهایی خود را تا نقطه اشباع نیاز بهارهسازی کاهش میدهند، درحالیکه ارقام بهاره، زمانیکه تحت رژیم روز بلند قرار گیرند، به دلیل عدم نیاز بهارهسازی به سرعت وارد فاز زایشی میشوند (Mahfoozi et al., 2006). نیاز بهارهسازی در گندم معمولی، Triticum aestivum L. (2n=42)، توسط سه ژن اصلی همولوگ شامل Vrn-A1، Vrn-B1 و Vrn-D1 که بهترتیب بر روی کروموزومهای 5A، 5B و 5D قرار دارند، تنظیم میشود. آلل غالب در یکی از این جایگاهها، باعث بهوجود آمدن تیپ بهاره و حضور آللهای مغلوب در هر سه جایگاه باعث شکل گرفتن تیپ زمستانه میشود (Hosseini et al., 2016).
در شرایط مزرعه، بسیاری از گونههای گیاهی بهمنظور مقابله با صدمات ناشی از سرما، توانایی افزایش تحمل به سرما را در خود افزایش میدهند. این فرایند که از طریق قرارگیری در دماهای پایین بالای صفر در گیاهان شکل میگیرد، حاصل القای تغییرات مهم متابولیکی و مولکولی در سلولهای گیاهی است و بهعنوان عادتدهی به سرما شناخته شده است. پاسخ عادتدهی به سرما که در گندم از اهمیت ویژهای برخوردار است، منجر به طیف وسیعی از تغییرات در بیان ژن، ترکیب لیپیدهای غشایی، اسمولیتهای سازگار، سطوح آنتیاکسیدانتهای آنزیمی و غیرآنزیمی و صفات نموی میشود. در طی فرایند عادتدهی به سرما، گیاهان برای مقابله با تنشهای اکسیداتیو القا شده بهوسیله سرما، آنتیاکسیدانتهای آنزیمی از جمله کاتالاز (CAT)، سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، گایاکول پراکسیداز (GPX)، پلیفنول اکسیداز (PPO) و آسکوربات پراکسیداز (APX) و آنتی اکسیدانتهای غیر آنزیمی از جمله پرولین را برای پاکسازی ROSها فعال میکنند. متابولیسم قندها، یکی دیگر از فرایندهای مرتبط با عادتدهی به سرما است و نقش فعالی را در تنظیم رشد، فتوسنتز، تقسیمبندی کربن، متابولیسم لیپید و کربوهیدرات، هموستازی اسمزی، سنتز پروتئین و بیان ژن بازی میکنند. تجمع ROSها بهطور مستقیم توسط قندها جهت کاهش آسیب ناشی از تنشهای محیطی تنظیم میشود (Das & Roychoudhury, 2014; Sami et al., 2016; Czarnocka et al., 2018).
در سالهای، اخیر تغییرات آب و هوا و نوسانات دمایی بر تولید محصولات کشاورزی تاثیر گذاشته و بهویژه تنش سرما باعث کاهش سطح تولید گندم شده است. گرم شدن کره زمین و نوسانات دمایی، فرایند رشد و نمو گندم را تسریع کرده و منجر به اختلال در هماهنگسازی فصلی تولید مثل شده است؛ در نتیجه تنش سرما حتی در نواحی که کشت گندم انجام میشود نیز میتواند خسارتزا باشد (Ji et al., 2017; Hosseini et al., 2021). بنابراین، درک عمیق تنظیمات نموی و ارتباط آن با تغییرات متابولیکی در طول فرایند عادتدهی به سرما، مسیرهایی را که ژنوتیپهای گندم با سرما سازگار میشوند را مشخص میکند. در مطالعه حاضر، ارقام بهاره و زمستانه گندم و لاینهای تقریبا ایزوژن و نوترکیب حاصل از تلاقی آنها که دارای نیاز بهارهسازی و میزان تحمل به سرمای متفاوت هستند، جهت مطالعه تاثیر صفات نموی بر میزان تحمل به سرما، میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانت، تجمع H2O2 و محتوی قند کل بررسی شد.
مواد و روش
شرایط کشت و نمونهبرداری
در این پژوهش، پنج ژنوتیپ گندم نان شامل ارقام پیشتاز (Pishtaz) و نورستار (Norstar)، دو لاین نوترکیب خالص (Recombinant inbred lines (RIL)) نسل هفت حاصل از تلاقی ساده رقم نورستار با پیشتاز با نیاز بهارهسازی متفاوت از نظر زمان انتقال از مرحله رویشی به زایشی و یک لاین تقریبا ایزوژن Near isogenic line (NIL))) حاصل از چهار بار تلاقی برگشتی نسل F1 با والد بهاره (بهعنوان پایه مادری) پیشتاز و چهار بار خودگشنی با احتمال 5/97 درصد ریخته ارثی از رقم پیشتاز مورد استفاده قرار گرفت. برنامه اصلاح گندم شامل بهبود تحمل به تنش سرما از طریق معرفی کردن صفات دخیل در سازگاری به ژرمپلاسمهای تجاری است که چنین صفاتی ممکن است از طریق RILها و NILها شناسایی شوند. همه این ژنوتیپها در شرایط مزرعه در اقلیم معتدل سرد (کرج) به مدت یک سال زراعی بهصورت فاکتوریل و در قالب بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار ارزیابی شدند. فاکتورهای مورد ارزیابی شامل پنج عدد ژنوتیپ و چهار سطح نمونهبرداری بود. ژنوتیپها در ایستگاه کرج با مشخصات جغرافیایی 51 درجه طول شرقی و 35 درجه عرض جغرافیایی و با ارتفاع 1321متر از سطح دریا در تاریخ اول مهر ماه کشت شدند. هر لاین در هر تکرار به طول سه متر در یک پشته و در سه ردیف به فاصله 20 سانتیمتر از یکدیگر کاشت شدند. میزان بذر مصرفی بر اساس 450 بذر در مترمربع در نظر گرفته شد. نمونهبرداری در سه مرحله عادتدهی به سرما شامل آذر ماه (60 روز پس از کشت)، دی ماه (90 روز پس از کشت) و بهمن ماه (120 روز پس از کشت) نمونهبرداریانجام شد. همچنین همه این ژنوتیپها در دمای 20 درجه سانتیگراد با نور 200 میکرو مول بر متر مربع بر ثانیه و 16 ساعت روشنایی بهعنوان شاهد در شرایط اتاقک رشد کشت شدند و در مرحله چهار برگی از آنها نمونهبرداری شد. تمام نمونهها در نیتروژن مایع فریز و سپس در یخچال 80- درجه سانتیگراد نگهداری شدند.
ارزیابی روند تحمل به انجماد (آزمون انجماد)
جهت تعیین قابلیت تحمل به انجماد، از روش Mahfoozi et al., (2001) با تعیین LT50 استفاده شد. از هر تکرار و هر رقم، تعداد پنج بوته از مزرعه جمعآوری شد و سپس طوقه گیاه (یک سانتیمتری بالا و زیر محل طوقه) برای آزمون انجماد آماده شد. در روش LT50، طوقه گیاهان در داخل ظروف آلومینیومی حاوی ماسه نرم مرطوب در دمای 3- درجه سانتیگراد به مدت 12 ساعت در فریزر نگهداری شد و سپس دمای فریزر، هر 30 دقیقه یک درجه سانتیگراد کاهش یافت و این کاهش تا دمای 25- درجه سانتیگراد ادامه داشت. در موعد هر دمای مشخص، نمونههای مزبور از فریزر خارج شدند و پس از استقرار 12 ساعته در دمای چ درجه سانتیگراد جهت ذوب تدریجی بافت یخزده، نمونهها به شرایط کنترل منتقل شدند و در بستری با بافت سبک کشت شدند. پس از سه هفته، بر اساس ارزیابی سیستم ریشهای و هوایی زنده و فعال، تعداد بوتههای مرده و زنده ثبت و بر این اساس، میزان LT50 و تحمل سرما تعیین شد (Mahfoozi et al., 2001).
وضعیت توسعه مریستم انتهایی ساقه
جهت ارزیابی وضعیت نمو در مریستم انتهایی، پنج بوته در هر دوره عادتدهی به سرما در شرایط مزرعه به ازای هر تکرار و ژنوتیپ، انتخاب شد و با تشریح بوته به کمک میکروسکوپ، وضعیت نمو در محل مریستم انتهایی ساقه به دقت مورد ارزیابی قرار گرفت. نکته مهم در این مرحله، تعیین وضعیت رویشی، برجستگی واحد و نیز برجستگی دوگانه بهعنوان نماد وضعیت فیزیکی انتقال از مرحله رویشی به زایشی بود (Hosseini et al., 2016; Hosseini et al., 2021).
شمارش تعداد برگ روی پنجه اصلی
بهمنظور تعیین FLN در هر دوره عادتدهی به سرما و شرایط کنترل، شش بوته برای هر تکرار و رقم به محیط اتاقک رشد با شرایط نرمال (دمای 1±19 درجه سانتیگراد، رطوبت 65 درصد و طول روز 16 ساعت با شدت تشعشع 400 میکرومول فوتون بر متر مربع در ثانیه) منتقل شدند و تا موعد ظهور برگ پرچم، تعداد برگ روی پنجه اصلی بهطور متوالی شمارش و بر این اساس FLN مشخص شد (Hosseini et al., 2016)
سنجش میزان H2O2
میزان H2O2 بر اساس روش Loreto & Velikova (2001) اندازهگیری شد. 35/0 گرم برگ در داخل هاون چینی در ازت مایع به خوبی سائیده و با تری کلرواستیک اسید 1/. درصد هموژن شد. مخلوط هموژن شده با g ×12000 به مدت 15 دقیقه سانتیفوژ شد. 5/0 میلیلیتر از مایع رویی برداشت شد و به 5/. میلیلیتر بافر پتاسیم فسفات یک مولار و یک میلیلیتر پتاسیم یدید یک مولار اضافه شد. میزان جذب مایع رویی در طول موج 390 نانومتر با اسپکتروفتومتر Shimadzu UV-160 اندازهگیری شد. محتوای H2O2 با مقایسه منحنی کالیبراسیون استاندارد که قبلا با غلظتهای مختلف H2O2 ساخته شده بود تعیین شد. میزان H2O2 بر اساس میکرومول بر گرم وزن تر گزارش شد (Nazari et al., 2012).
استخراج و سنجش میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانتی
برای استخراج عصاره جهت سنجش آنزیمها، نمونهها (5/. گرم برگ) در نیتروژن مایع پودر و سپس در بافر استخراج (بافر Tris-HCL، حاوی 10 درصد گلیسرول، pH: 7.8 ) هموژن شد. عصارهها با g×15000 به مدت 15 دقیقه در دمای چهار درجه سانتیگراد سانتریفوژ شدند. فعالیت آنزیم CAT در دمای 25 درجه سانتیگراد با استفاده از اسپکتروفتومتر و به روش Aebi (1984) اندازهگیری شد. میزان فعالیت آنزیم APX با روش Ranieri et al., (2003) بهدست آمد. در اثر واکنش بین APX و آسکوربیک اسید و H2O2، دهیدروآسکوربات تولید میشود که در طول موج 290 نانومتر قرائت شد (Ranieri et al., 2003). فعالیت آنزیم GPX نیز همانند آنزیم CAT در دمای 25 درجه سانتیگراد به روش Chance & Maehly (1955) اندازهگیری شد. میزان فعالیت آنزیم GPX بر اساس میزان جذب ترکیب نارنجی رنگ تتراگایاکول در میلیگرم غلظت پروتئین محاسبه شد (Chance & Maehly, 1955). فعالیت PPO با روش Kar & Mishra (1976) مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان فعالیت آنزیم بر حسب مقادیر اکسید شده پیروگالول در طول موج 420 نانومتر محاسبه شد (Kar & Mishra, 1976). اندازهگیری فعالیت SOD طبق روش Dhindsa et al, (1981) انجام شد. میزان فعالیت این آنزیم بر اساس میزان احیای نوری نیتروبلو تترازولیوم و توانایی آنزیم SOD در ممانعت از این واکنش بررسی میشود (Dhindsa et al., 1981). جهت استخراج پروتئین کل، تمام روند استخراج در دمای چهار درجه سانتیگراد انجام شد. محتوای پروتئین محلول کل بر اساس روش برادفورد برآورد شد (Bradford, 1976).
سنجش محتوی قند کل به روش فنل- اسید سولفوریک
جهت سنجش میزان قند کل از روش فنل- اسید سولفوریک استفاده شد. این روش مبتنی بر هیدرولیز اسیدی قندهای محلول و ایجاد ترکیب فورفورال است که با فنل، کمپلکس رنگی تولید میکند. در این روش، 1/0 گرم نمونه گیاهی با الکل 70 درصد به حجم 15 میلی لیتر رسانده شد و مخلوط حاصل، یک هفته در یخچال نگهداری و هر روز بهم زده شد پس از یک هفته، دو میلیلیتر از نمونه با یک میلیلیتر فنل پنج درصد به خوبی مخلوط شد سپس پنج میلیلیتر اسید سولفوریک غلیظ به آن افزوده شد و نیم ساعت بعد، جذب محلولها در طول موج 485 نانومتر شبت شد (Mecozzi, 2005).
تجزیه دادهها
دادههای بهدست آمده بهصورت فاکتوریل و در قالب بلوکهای کاملا تصادفی با سه تکرار تجزیه شدند. دادهها بر اساس ANOVA، مقایسه میانگین با آزمون دانکن، ضریب همبستگی با نرم افزار SAS و بر اساس روش پیرسون تجزیه شد.
نتایج و بحث
در این تحقیق، رشد فنولوژیکی و انتقال از مرحله رویشی به زایشی ژنوتیپها با تشریح مریستم انتهایی نوک ساقه و FLN مشخص شد. تشکیل حلقههای مضاعف در مریستم انتهایی ساقه، نشان دهنده گذار از فاز رویشی به زایشی و تکمیل نیاز بهارهسازی ژنوتیپها است. همچنین چنانچه ژنوتیپهای نیازمند بهارهسازی در معرض سرما قرار گیرند، تعداد نهایی برگ آنها تا رسیدن به نقطه اشباع بهارهسازی کاهش یافته و پس از آن ثابت میماند (Mahfoozi et al., 2001). همانطور که در شکل 1 مشخص است، والد نورستار در طول دورههای عادتدهی به سرما نمو فنولوژیکی خود را کاهش داد و در طول دورههای عادتدهی به سرما، حلقههای مضاعف قابل رویت نبودند، اما در دورههای عادتدهی به سرما، FLN این رقم پس از اولین دوره عادتدهی به سرما شروع به کاهش کرد و نهایتا پس از دومین دوره عادتدهی به سرما، نیاز بهارهسازی خود را تکمیل کرد و وارد فاز زایشی شد (شکل 1).
شکل 1- روند شمارش تعداد برگ نهایی (FLN) تحت شرایط کنترل و دورههای عادتدهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت و بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) در والد نورستار، پیشتاز، لاین تقریبا ایزوژن، لاینهای خالص نوترکیب (4011 و 4015).
Figure 1. Final leaf number (FLN) under controlled environment and during plant cold acclimation in the field (December 20, 60 days after planting), January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting)] in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015.
وضعیت رشد و رویت حلقههای مضاعف درNIL و RIL 4011 که دارای تیپ رشد بینابینی هستند، مانند رقم نورستار بود، با این تفاوت که این لاینها از نمو فنولوژیکی بالاتری برخوردار بودند. در این تحقیق، این ژنوتیپها (نورستار، NIL و RIL 4011) تا دومین دوره عادتدهی به سرما تعداد برگ خود را کاهش دادند و پس از آن به تعدادی ثابت رسیدند؛ بنابراین این ژنوتیپها به دلیل عدم ادامه روند کاهش تعداد برگ نهایی در دی ماه، به نقطه اشباع نیاز بهارهسازی رسیدند (Mahfoozi et al., 2006).
در والد بهاره پیشتاز و RIL4015، نمو فنولوژیکی در طول دورههای عادتدهی به سرما به سرعت ادامه یافت (شکل 1). درRIL 4015 در اولین دوره عادتدهی به سرما (60 روز پس از کشت)، حلقههای مضاعف قابل مشاهده بود. FLN این ژنوتیپها نیز حاکی از عدم نیاز بهارهسازی و عدم کاهش تعداد برگ نهایی در طول دورههای عادتدهی به سرما بود (شکل 2). والد بهاره پیشتاز نسبت به RIL4015 از نمو فنولوژیکی پایینتری برخوردار بود و رویت حلقههای مضاعف در سومین دوره عادتدهی (حدود 120 روز پس از کشت) به سرما امکان پذیر بود (شکل 1). افزایش در تعداد برگها نیز در RIL 4015 در طول دورههای عادتدهی به سرما بیشتر از رقم پیشتاز بود (شکل 2).
نتایج تجزیه واریانس آزمایشات مربوط به LT50در دورههای مختلف عادتدهی به سرما نشان داد که بین ژنوتیپها (لاین تقریبا ایزوژن، نوترکیب و ارقام والدینی)، دورههای عادتدهی به سرما (زمانهای نمونهبرداری) و اثر متقابل ژنوتیپ و دوره عادتدهی به سرما در سطح یک درصد اختلاف معنیدار وجود داشت (جدول 1).
جدول 1- تجزیه واریانس دادههای LT50 در دورههای عادتدهی به سرما (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت و بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) در والد نورستار، پیشتاز، لاین تقریبا ایزوژن و لاینهای خالص نوترکیب (4011 و 4015).
Table 1. Variance Analysis (ANOVA) of LT50 under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parent and, NIL and RIL 4011 and 4015.
Source of variation |
df |
Mean squares |
||
|
|
|
|
LT50 |
Rep |
2 |
|
0.62 |
|
Genotype |
4 |
270.98** |
||
Date |
2 |
176.09** |
||
Genotype*date |
8 |
20.98** |
||
Error |
28 |
0.24 |
||
Coefficient of Variation (CV %) |
|
8.12 |
||
**: اختلاف معنیداری در سطح یک درصد..
**: Significantly different at 1% of probability level.
در این پژوهش، ژنوتیپهای بهاره (پیشتاز و RIL 4015) نسبت به ژنوتیپهای نیازمند بهارهسازی، تحمل به سرمای کمی داشتند و در اولین دوره عادتدهی به سرما، به سرعت به حداکثر تحمل به سرما رسیدند و پس از آن هیچ نوع تحمل سرمایی از خود نشان ندادند، اما ژنوتیپ نیازمند بهارهسازی با آغاز دورههای عادتدهی به سرما، تحمل به سرما نشان دادند و تا زمستان این روند ادامه یافت. رقم نورستار که به دلیل نیاز بهارهسازی طولانی مدت، در زمره ارقام سازگار به مناطق بسیار سرد با زمستان طولانی به شمار میآید، بیشترین تحمل به سرما (22- درجه سانتیگراد) را در نقطه اشباع نیاز بهارهسازی (دی ماه، 90 روز پس از کشت) از خود نشان داد. با توجه به اینکه NIL و RIL 4011 بینابینی هستند، خصوصیات مشابه دو والد را داشتند، اما میزان تحمل به سرمای کمتری از والد نورستار نشان دادند (شکل 3). همه این ژنوتیپهای دارای نیاز بهارهسازی متفاوت، حداکثر تحمل به سرما خود را در شرایط عادتدهی به سرما در محدوده تکمیل نیاز بهارهسازی و بهخصوص در محدوده اشباع بهارهسازی بهدست آوردند. نیاز بهارهسازی که نشانگر انتقال از مرحله رویشی به زایشی است (Mahfoozi et al., 2001; Hosseini et al., 2021) وقتی تکمیل می شود که دمای پایین نتواند FLN را کاهش دهد (شکل 1).
شکل 2- توسعه مریستم انتهایی در طول عادت دهی به سرما در مزرعه: (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) در والد نورستار، پیشتاز، لاین تقریبا ایزوژن و لاینهای خالص نوترکیب (4011 و 4015).
Figure 2. Shoot apex development during plant acclimation in the field ) December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015.
در تهیه لاین تقریبا ایزوژن، یکی از صفات مربوط به والد دهنده (در اینجا نورستار) به والد زراعی (پیشتاز) انتقال داده شده است. در اینجا پس از تلاقی ساده بین دو والد، لاین تقریبا ایزوژن توسط فرایندهای بک کراس با انتخاب برای صفت مورد نظر ایجاد شد. در این تحقیق، تحمل به سرما صفت مطلوب بود، اما لاین حاصل، ویژگی مشابه با رقم نورستار را خواهد داشت. پس از چندین بککراس، افراد انتخاب شده سلف میشوند تا برای صفت مدنظر هموزیگوس شوند؛ بنابراین نتیجه، یک جفت ژنوتیپ است (یکی والد مکرر و دیگری NIL) که در همه جایگاهها یکسان هستند، بهجز ناحیهای که انتخاب برای آن انجام شده است. پس از تکمیل نیاز بهارهسازی و با پیشرفت نموی به سوی مراحل زایشی پیشرفته، تحمل به سرما در اکثر این ژنوتیپها از بین رفت. این نتایج ضمن تایید بررسیهای انجام شده، نظریه کنترل نموی (Developmental Regulation) کاهش تحمل پس از انتقال از مرحله رویشی به زایشی را تایید میکند. طبق نظریه کنترل نموی تحمل به سرما، ژنهای نموی نظیر ژنهای فتوپریود، بهارهسازی و افزایش تعداد برگ، طول مدت بیان ژنهای ساختمانی را تنظیم میکند، درحالیکه سطح تحمل به سرما به مدت زمان و شدت بیان ژنهای ساختمانی بستگی دارد. همچنین شواهد علمی متعدد در سطح ملکولی بیانگر نیز آن است که بیان ژنهای ساختاری تحمل به انجماد، با آغاز مرحله زایشی بهشدت کاهش مییابند (Mahfoozi et al., 2000).
شکل 3- تغییرات LT50 در دورههای عادت دهی به سرما (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) در والد نورستار، پیشتاز، لاین تقریبا ایزوژن و لاینهای خالص نوترکیب (4011 و 4015).
Figure 3. Lethal temperatures (LT50) during plant acclimation in the field )December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015.
این مشاهدات همچنین نتایج بدست آمده از شرایط کنترل شده که در آن (Mahfoozi et al., 2001; Fowler & Limin, 2004) انتقال از مرحله رویشی به زایشی، شروع کاهش میزان تحمل را به دنبال دارد را تایید میکند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس میزان تجمع H2O2 و فعالیت آنزیمهای CAT، APX، SOD، GPX، PPO و محتوای قند کل و FLN در دورههای مختلف عادتدهی به سرما و شرایط کنترل حاکی از این بود که بین ژنوتیپها و بین دورههای مختلف عادتدهی به سرما، اختلاف معنیدار در سطح یک درصد وجود داشت و اثر متقابل آنها نیز معنیدار بود (جدول 2).
جدول 2- تجزیه واریانس محتوای H2O2، FLN، قند کل و میزان فعالیت آنزیمهای CAT، APX، SOD، GPX و PPO در شرایط کنترل و دورههای مختلف عادتدهی به سرما (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت و بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) در والد نورستار، پیشتاز، لاین تقریبا ایزوژن و لاینهای خالص نوترکیب (4011 و 4015).
Table 2. Variance analysis (ANOVA) of H2O2 and total sugar contents, FLN, activities of SOD, CAT, APX, GPX and PPO under controlled environment and during plant acclimation in the field )December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015.
S.O.V |
df |
Mean squares |
|
||||||
|
|
H2O2 |
CAT |
APX |
SOD |
GPX |
PPO |
Total sugar |
FLN |
Rep |
2 |
9116.825 |
2.17027E-07 |
1.38595E-05 |
5.41E-06 |
2.10112E-07 |
7.14207E-06 |
0.000962305 |
0.129 |
Genotype |
4 |
1074370.181** |
0.000138811** |
0.012978698** |
0.000111216** |
0.000271838** |
0.002730643** |
3.195140872** |
42.119** |
Date |
3 |
8280273.611** |
0.000251402** |
0.016774782** |
0.000197563** |
0.000354865** |
0.004092833** |
4.343925414** |
9.349** |
Genotype*date |
12 |
400660.5166** |
2.02707E-05** |
0.001918962** |
2.3573E-05** |
2.76033E-05** |
0.00059869** |
0.333394801** |
10.505** |
Error |
38 |
4733.753 |
4.79769E-07 |
3.00233E-05 |
2.80824E-06 |
6.43989E-07 |
1.59403E-05 |
0.046653371 |
0.208 |
CV (%) |
|
7.85 |
8.36 |
8.08 |
24.6 |
7.08 |
10.78 |
12.48 |
4.24 |
**: اختلاف معنیداری در سطح یک درصد..
**: Significantly different at 1% of probability level.
ارزیابی میزان تجمع H2O2 ژنوتیپها در دورههای عادتدهی به سرما، نشان از فزونی مقادیر آن در سومین دوره عادتدهی به سرما مصادف با مرحله زایشی و از دست رفتن تحمل به سرما در ژنوتیپهای دارای نیاز بهارهسازی (Norstar، RIL 4011 و NIL) داشت. کمترین و بیشترین میزان H2O2 در شرایط کنترل، بهترتیب به رقم Norstar و RIL 4015 تعلق داشت. در دورههای عادتدهی به سرما، بیشترین میزان تجمع H2O2 در RIL 4015 در سومین دوره عادتدهی به سرما که مصادف با مرحله زایشی پیشرفته این لاین بود، مشاهده شد (شکل 4). پیامد حاصل از تنش سرما همچون بسیاری دیگر از تنشها، بروز اختلال در متابولیسم گیاه و افزایش تولید انواع ROSها از جمله H2O2 است (Nazari et al., 2012). در سلولهای گیاهی، انواع ROSها از دو طریق (مسیر اصلی و مسیر قابل القاء) در مقادیر بالا تولید می شوند، اما در شرایط طبیعی، تعادل اکسیداسیون و احیای سلول بهطور بنیادی عمدتاً از طریق طیف وسیعی از سازوکارهای آنتیاکسیدانی حفاظت میشود که در زمینه پالایش ROSها تکامل یافتهاند (Heidarvand & Maali-Amiri, 2010). تنشهای محیطی مختلف، این تعادل اکسیداسیون و احیاء را از طریق افزایش تولید ROSها و یا کاهش فعالیت آنتیاکسیدانی برهم میزنند. در همین راستا، دمای پایین بهویژه در تلفیق با نور شدید، موجب تولید فزاینده ROSها میشود. بر اساس نتایج پژوهش حاضر، با افزایش H2O2، تحمل ژنوتیپها به سرما از دست رفت، بهطوریکه در سومین دوره عادتدهی به سرما در بهمن ماه، میزان اندازهگیری شده H2O2 به بیشترین میزان خود رسید؛ البته این افزایش در ژنوتیپهای بهاره (Pishtaz و RIL 4015) بسیار بیشتر از ژنوتیپهای داری نیاز بهارهسازی بود. نتایج بهدست آمده از این تحقیق با نتایج با بسیاری از پژوهشگران که بر روی روند تحمل به سرما تحقیق انجام داده بودند، کاملا همخوانی دارد (Apostolova et al., 2008; Janda et al., 2007). همبستگی منفی بالا محتوای H2O2 و LT50 تایید کننده این واقعیت است که تنش اکسیداتیو القا شده توسط تنش سرما با تحمل به سرما در ژنوتیپهای گندم مرتبط است (جدول 3).
شکل 4- محتوای H2O2 در شرایط کنترل و دورههای عادت دهی به سرما (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 4. The content of H2O2 under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
بهطور کلی، میزان فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانتی (CAT، APX، GPX، SOD و PPO) در شرایط کنترل پایین بود و با افزایش دورههای عادتدهی به سرما، میزان فعالیت این آنزیم در ژنوتیپهای دارای نیاز بهارهسازی (Norstar، RIL 4011 و NIL) به شدت افزایش یافت، بهطوریکه در دومین دوره عادتدهی (محدوده تکمیل نیاز بهارهسازی) به سرما، بیشترین میزان فعالیت این آنزیمها مشاهده شد (شکل 5، 6، 7، 8 و 9). با پیشرفت دورههای عادتدهی، در سومین دوره عادتدهی به سرما و با پیشرفت نموی به سوی مراحل زایشی پیشرفته و نیز بعد از تکمیل نیاز بهارهسازی، میزان فعالیت این آنزیمها در ژنوتیپهای مورد مطالعه کاهش یافت. در ژنوتیپهای بهاره، میزان تغییرات فعالیت این آنزیمها در دورههای عادتدهی به سرما کمتر بود. تحت تنش سرما، افزایش فعالیت آنزیم CAT در گیاهان در مطالعات مختلفی گزارش شده است، بهطوریکه ارقام متحمل به سرما در مقایسه با ارقام حساس، میزان فعالیت این آنزیم بیشتر بوده است (Cakmak & Atici, 2009; Javadian et al., 2010). این آنزیم نقش مهمی در حذف H2O2 تولید شده در تنشهای محیطی ایفا میکند (Nazari et al., 2012).
شکل 5- میزان فعالیت آنزیم CAT در شرایط کنترل و عادت دهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 5. The activity of CAT under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
آنزیم APX نیز در شرایط مواجه با تنش سرما برای جلوگیری از خسارتهای اکسیداتیو در گندم و دیگر گیاهان ایفای نقش میکند (Apostolova & Yaneva, 2006). در بوتههای جو عادت داده شده به سرما در مقایسه با گیاهانی که به تنش سرما عادت ندارند، میزان فعالیت این آنزیم بیشتر بوده است (Dai et al., 2009). با توجه به نتایج بهدست آمده از روند تحمل به سرما در این تحقیق که مشخص کرد بیشترین تحمل را لاینها در دومین دوره عادتدهی به سرما کسب کردهاند، افزایش فعالیت این آنزیم (شکل 6) میتواند تایید کننده این مطلب باشد که در این دوره، گیاهان نسبت به سرما سازگار شدهاند و با افزایش دوره عادتدهی به سرما، بهدلیل ورود ژنوتیپها به فاز زایشی از میزان فعالیت این آنزیم کاسته شدهاست. ژنوتیپهای بهاره بدون نیاز بهارهسازی (Pishtaz و RIL 4015)، به دلیل ورود زود هنگام به مراحل زایشی پیشرفته، از میزان فعالیت آنزیم APX پایینتری برخوردار بودند.
تحت تنش شدید، رادیکالهای سوپراکسید (O2.-) توسط آنزیم SOD به H2O2 تبدیل میشوند. SOD تنها آنزیمی است که قادر به پاکسازی O2.- است، درحالیکه H2O2 میتواند مستقیما توسط CAT یا به کمک احیاگرهای مانند APX، پراکسیدوکسین، GPX و PPO تجزیه شود (Mignolet-Spruyt et al., 2016). با توجه به نتایج این پژوهش (شکل 7) میتوان افزایش ظرفیت فعالیت آنزیم آنتیاکسیدانی SOD در دومین دوره عادتدهی به سرما را همسو با نتایج دیگر محققین که یکی از دلایل تحمل به دمای پایین را حذف موثر O2.- در شرایط تنش سرما عنوان کرده بودند، دانست (Davis & Swanson, 2001; Javadian et al., 2010).
شکل 6- میزان فعالیت آنزیم APX در شرایط کنترل و عادت دهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 6. The activity of APX under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
شکل 7- میزان فعالیت آنزیم SOD در شرایط کنترل و عادت دهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 7. The activity of SOD under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
اما از طرف دیگر، افزایش فعالیت SOD باعث تولید H2O2 بیشتری میشود که برای سلول سمی است و سریعاً باید بهوسیله سیستم دفاع آنتی اکسیدانی به آب و اکسیژن تجزیه شود. برای این منظور، گیاه برای تجزیه H2O2 اضافی از سایر آنزیمهای آنتی اکسیدان کمک میگیرد. بنابراین یکی از دلایل افزایش فعالیت دیگر آنزیمهای آنتی اکسیدانتی از جمله GPX، APX و PPO در دومین دوره عادتدهی به سرما را میتوان افزایش فعالیت SOD دانست (Hosseini et al., 2021).
کاهش و افزایش فعالیت PPO و GPX در شرایط تنش گزارش شده است (Ortega-Garcı ´a & Perago´n, 2009; Javadian et al., 2010). از آنجا که این دو آنزیم تمام وظایف پراکسیدازها از جمله حفاظت در مقابل تنشهای اکسیداتیو را دارند، یکی از دلایل ایجاد تحمل در نورستار، RIL 4015 و NIL را احتمالا فعالیت بیشتر این دو آنزیم تشکیل میدهد. افزایش و کاهش فعالیت این دو آنزیم میتواند به ژنوتیپ گیاه، نوع تنش و کارایی آنزیم در شرایط تنش و عوامل مختلف دیگر بستگی داشته باشد. نتایج بهدست آمده از این تحقیق نشان داد که ژنوتیپهای دارای نیاز بهارهسازی در دومین دوره عادتدهی به سرما، دارای بیشترین میزان فعالیت این دو آنزیم بودند، درحالیکه این دو آنزیم در والد Pishtaz و RIL 4015 دارای فعالیت پایینتری بود (شکل 8، 9). این نتایج با یافته دیگر محققین که افزایش فعالیت این دو آنزیم را بهعنوان یک وسیله دفاعی گیاه تحت دمای پایین و نقش مهم آن در پیشگیری از اثرات زیانبار تجمع ROSها عنوان کردند، همخوانی کامل نشان میدهد. نتایج تحقیقات این محققین بالاتر بودن میزان فعالیت این آنزیم را در گیاهان سازگار شده نسبت به گیاهان سازگار نشده گزارش کردند (Ortega-Garcı ´a & Perago´n, 2009) که با یافتههای تحقیقات حاضر مطابقت داشت. همبستگی منفی و معنیدار بین میزان فعالیت آنزیمهای آنتیکسیدانی و محتوای H2O2 نشان میدهد که ژنوتیپهای دارای نیاز بهارهسازی (نورستار، NIL و RIL 4011) نسبت به ژنوتیپهای بهاره (پیشتاز و RIL 4015) به دلیل توانایی بالا در پاکسازی ROSها، در طول دورههای عادتدهی به سرما کمتر تحت تاثیر تنش اکسیداتیو قرار گرفتند و به دلیل پتانسیل بالای فعالیت آنتیاکسیدانی، ظرفیت بسیار بالایی در تحمل به دمای پایین داشتند (جدول 3).
شکل 8- میزان فعالیت آنزیم GPX در شرایط کنترل و عادت دهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 8. The activity of GPX under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
بهطور کلی بیشترین محتوای قند کل در دومین دوره عادتدهی به سرما (120 روز پس از کشت مصادف با محدوده اشباع نیاز بهارهسازی و حداکثر تحمل به دمای پایین) در ژنوتیپهای مورد مطالعه مشاهده شد. در شرایط کنترل، محتوای قند کل پایین بود و با شروع دورههای عادتدهی به سرما بر میزان آن افزوده شد. با پیشرفت دورههای عادتدهی به سرما، با عبور از مرحله رویشی به مرحله زایشی، محتوای قند کل کاهش یافت. بیشترین میزان قند کل در والد نورستار در دومین دوره و کمترین آن در RIL 4015 در شرایط کنترل مشاهده شد (شکل 10). در ژنوتیپهای دارد تیپ رشد بهاره با شروع عادتدهی به سرما بر میزان قند کل افزوده شد، ولی در مقایسه با ژنوتیپهای نیازمند بهارهسازی، این روند افزایشی با شیب کمتری ادامه پیدا کرد. افزایش محتوای قند تحت تنشهای محیطی از جمله سرما، گزارش شده است (Janmohammadi et al., 2012). ساکارز و دیگر قندها، نقش مهمی را بهعنوان مولکولهای سیگنال دهنده جهت تنظیم رشد و نمو، واکنشهای فیزیولوژیکی و متابولیسمی گیاهان ایفا میکنند (Arroyo et al., 2003). نقش تنظیمی ساکارز در پروسه عادتدهی به سرما در آرابیدوپسیس با تاثیر آن بر بیان ژن COR78 مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که در طول پروسه عادتدهی به سرما و با اعمال ساکارز، بیان آن به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد (Rekarte-Cowie et al., 2008). در گیاهان مختلف بهخصوص غلات، افزایش تحمل به سرما توام با افزایش محتوای قند گزارش شده است و یکی از دلایل احتمالی خو گرفتن به دمای پایین، افزایش محتوای قند است که منجر به بهبود تنظیم اسمزی سلول میشود (Yuanyuan et al., 2009). همسو با یافته محققین قبلی، ی تحمل ژنوتیپها به دمای پایین در دومین دوره عادتدهی به سرما را میتوان به افزایش محتوای قند کل در این دوره نسبت داد.
شکل 9- میزان فعالیت آنزیم PPO در شرایط کنترل و عادت دهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 9. The activity of PPO under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
همانطور که در شکل 10 مشاهده میشود، میزان تجمع قند کل در والد Norstar، NIL و RIL 4011 نسبت به والد Pishtaz و RIL 4015 در دورههای عادتدهی به سرما بیشتر بوده است. یکی از دلایل تفاوت این دو گروه در میزان تحمل به سرما توانایی متفاوت آنها در تجمع قند کل است (Galiba et al., 1997; Javadian et al., 2010). بسیاری از محققین به وجود همبستگی مثبت بین محتوای قند و میزان تحمل به تنشهای محیطی در غلات اشاره کردند (Dionne et al., 2001) و محتوای قند بیشتر را شاخصی در تحمل بیشتر گیاهان به دمای پایین بیان نمودند. در پژوهش حاضر، آنالیز همبستگی نشان داد که بین محتوای قند و LT50 همبستگی مثبت و معنیدار وجود داشت. همسو با این نتایج، دیگر محققین همبستگی بالای محتوای قند با میزان تحمل به سرما را به دلیل نقش حفاظتی کربوهیدراتها از دهیدراسیون پروتئینها و حفاظت از غشای پلاسمایی در ارقام زمستانه گندم، گزارش کردند (Sasaki et al., 2001; Janmmohamadi et al., 2012).
شکل 10- محتوای قند کل در شرایط کنترل و عادت دهی به سرما در مزرعه (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت، بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت) ستونهای دارای حروف متفاوت، بر اساس آزمون دانکن و در سطح یک درصد، با یکدیگر تفاوت معنیدار دارند.
Figure 10. Total sugar Content under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
جدول 3- ضریب همبستگی پیرسون بین میزان فعالیت آنزیمهای CAT، APX، SOD، GPX، PPO و محتوای قند کل، H2O2 و LT50 (علامت LT50 مثبت در نظر گرفته شده است) تحت شرایط کنترل و دورههای عادتدهی به سرما (آذر (دسامبر) ماه،60 روز پس از کشت، دی (ژانویه) ماه، 90 روز پس از کشت و بهمن (فوریه) ماه، 120 روز پس از کشت).
Table 3. Pearson’s correlation coefficients among LT50, H2O2 and total sugar content, activities of SOD, CAT, APX, GPX and PPO under controlled environment and during plant acclimation in the field (December 20, 60 days after planting, January 19, 90 days after planting and February 18, 120 days after planting) in Norstar and Pishtaz parents and NIL and RIL 4011 and 4015. Columns with different letters are significantly different based on the Duncan test at 1% of probability level.
Traits |
CAT |
APX |
GPX |
SOD |
PPO |
H2O2 |
Total Sugar |
APX |
0.86** |
|
|
|
|
|
|
GPX |
0.86** |
0.91** |
|
|
|
|
|
SOD |
0.83** |
0.79** |
0.91** |
|
|
|
|
PPO |
0.80** |
0.68** |
0.88** |
0.87** |
|
|
|
H2O2 |
-0.54* |
-0.64** |
-0.62* |
-0.58* |
-0.57* |
|
|
Total Sugar |
0.78** |
0.77** |
0.86** |
0.72** |
0.75** |
-0.61* |
|
LT50 |
0.55* |
0.69** |
0.82** |
0.77** |
0.73** |
-0.56* |
0.59* |
* و**: اختلاف معنیداری در سطح پنج و یک درصد..
* and **: Significantly different at 5% and 1% of probability levels.
نتیجهگیری کلی
نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که ژنوتیپهای نیازمند بهارهسازی در دورههای عادتدهی به سرما، نمو فنولوژیکی خود را کاهش دادند و بیشترین میزان تحمل به سرما در نقطه اشباع نیاز بهارهسازی در دومین دوره عادتدهی به سرما (120 روز پس از کشت) بهدست آمد. روند تغییر فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان، محتوای پرولین و قندکل تحت شرایط کنترل و دورههای عادتدهی به سرما، روند تقریباً مشابهی داشت. با شروع دورههای عادتدهی به سرما در همه ژنوتیپهای مورد مطالعه، فعالیت آنزیمهای CAT، APX، GPX، PPO و SOD، افزایش یافت و در نقطه اشباع، نیاز بهارهسازی به حداکثر رسید و با انتقال به مرحله زایشی کاهش یافت (مشاهده حلقههای مضاعف). روند تغییرات بیان ژنهای کد کننده آنزیمهای آنتیاکسیدانتی در همه ژنوتیپها مشابه و در دی ماه نسبت به شرایط کنترل افزایش یافت. والد نورستار، NIL و RIL 4011 نسبت به RIL 4015 و والد پیشتاز (دارای عادت رشد بهاره) دارای میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان بیشتری بودند و در مدت زمان بیشتری آن را حفظ کردند. محتوای قند کل نیز داری روند مشابهی بود، با این تفاوت که با انتقال از مرحله رویشی به مرحله زایشی، به میزان کمتری کاهش یافت. میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانتی با LT50 همبستگی مثبت و معنیدار و با محتوای H2O2 همبستگی منفی و معنیداری داشت.
بهنظر میرسد که صفات نموی نظیر نیاز بهارهسازی و تاخیر در نمو فنولوژیکی از طریق تاثیر بر طول دوره رویشی بر مدت زمان تحمل به سرما تأثیر میگذارند و به همراه زمینه ژنتیکی، باعث تغییر میزان تحمل به سرما میشوند. تکمیل نیاز بهارهسازی و انتقال از مرحله رویشی به زایشی، نقطه عطفی در بیان تحمل به سرما است که بعد از تکمیل نیاز بهارهسازی، باعث کاهش قابل ملاحظهای در میزان تحمل به سرما میشود. تغییرات عمده فیزیولوژیکی، بیوشیمیایی و مولکولی مهم در طول دورههای عادتدهی به سرما، زمینه مناسبی را برای مطالعه متابولیتهای بیوشیمیایی فراهم میکند و این تغییرات میتواند در برنامههای انتخاب رقم برای تحمل به سرما مد نظر قرار گیرد. ژنوتیپهای حساس و متحمل به سرما با وجود تفاوت بسیار زیاد از نظر میزان تحمل به سرما، مواد محافظت کننده مشابهی در طول دورههای عادتدهی به سرما انباشت میکنند. تفاوت ژنوتیپهای متحمل با حساس، در میزان و مدت زمان انباشت متابولیتهای بیوشمیایی است، بهطوریکه در ژنوتیپهای متحمل، مدت زمان انباشت مواد محافظت کننده به دلیل تاثیر صفات نموی طولانیتر است. بر اساس نتایج بهدست آمده از این پژوهش، در برنامههای اصلاحی گندم برای اقلیم های سرد و یا سرد معتدل میتوان از تغییرات فنولوژیکی، چرخه رشد و صفات مرتبط با تحمل به سرما از جمله میزان فعالیت آنزیمهای CAT، APX، GPX، SOD، PPO و همچنین محتوای قند کل بهعنوان شاخصهای بالقوه برای انتخاب بهتر ژنوتیپ های متحمل به سرما استفاده کرد.
REFERENCES
apparatus against ozone damage, quenches ozone products, and reduces lipid
peroxidation of cellular membranes. Plant Physiology. 127, 1781–1787.
[1] Critical adaptive feature
REFERENCES
apparatus against ozone damage, quenches ozone products, and reduces lipid
peroxidation of cellular membranes. Plant Physiology. 127, 1781–1787.