نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
گروه زراعت واصلاح نباتات،واحد خرم آباد، دانشگاه آزاداسلامی، خرم آباد، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Field experiment in Poldokhtar city (Chemeshk village) in two cropping years 2018-19 and 2019-20 in the form of split plots based on a randomized complete block design with 4 levels of the main super absorbent factor (control, 50, 75, and 100 kg/ha-1) and 6 levels of sub-factor of additive series intercropping (forage chickpea pure stand, Saral cultivar, 25×100 (chickpea×barley), 50×100, 75×100, 100×100 and pure barley (Abidar barley) was used with 125 kg of forage chickpea and 200 kg/ha-1 of barley based on pure cultivation. Each of the above values, were used based on the percentage, in order to examine their coexistence on quantitative (forage) and qualitative (protein) traits of two plants. The interaction of the three studied factors (year, superabsorbent, intercropping) showed that in proportion to the increase of absorbent factor and legume ratio, increased the total dry hay which was more in the second year than in the first. In the second year×100 kg superabsorbent×100×100 and 100×75, 18.91 and 18.79% increased chickpea forage protein, respectively. The percentage of barley protein in the composition of 100×100 in the first and second year was 6.54 and 7.1, respectively. With increasing consumption of superabsorbent and legume complementary component, decreased the amount of NDF in chickpea forage.The triple effect of year×super absorbent×intercropping had a similar pattern on fluctuations in barley forage quality (fiber percentage). Therefore, the application of agronomic management with crop diversity per unit area and moisture absorbing indicated the application of ecological principle in the exploitation of production resources.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
آب یک منبع اقتصادی مهم در بسیاری از نقاط جهان، بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک محسوب میشود و دسترسی ناکافی به آب در این مناطق، افزایش کارایی مصرف آب را بهعنوان یکی از محورهای اصلی کشاورزی پایدار ضروری ساخته است
(Rosales et al., 2012). در کشور ایران در شرایط دیم مشکل تنش خشکی اغلب مانع از تولید مطلوب گیاهان زراعی خواهد شد و استفاده از تکنیکهای مدیریتی که قادر به تأمین نیاز آبی گیاهان باشد از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین، در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی برای افزایش کارایی مصرف آب صورت گرفته که در این راستا، بهرهگیری از ترکیبات سوپرجاذب بهعنوان یکی از راهکارها در صرفهجویی و استفاده بهینه آب مورد توجه قرار گرفته است (Islam et al., 2011; Shaekari et al., 2015).
محققین بیان میدارند که پلیمرهای سوپرجاذب در شرایط تنش رطوبتی پیوندهای ساختمانی خود را تضعیف کرده و در نتیجه طبیعت آبدوست خود را نشان میدهند. در واقع گروههای هیدروفیلیک (آبدوست) در شرایط آبکی ساختار هیدروژلی ایجاد مینمایند. همچنین برخی یافتهها در ارتباط با پاسخ این هیدروژلها به محرکهای رطوبتی نشان میدهند که pH، گرما، شرایط الکتریکی خاک (مانند ساختار شیمیایی) در قابلیت جذب رطوبت، موثر میباشند (Yui, 2004). در تکمیل نظر محققین بالا گزارش شده است که پلیمرهای سوپر جاذب به طور آشکار فصل رشد گیاهان زراعی در شرایط دیم را طولانیتر کرده و بهعبارتی اثرات منفی خشکی را به تأخیر میاندازند (Tohidi-Moghadam, 2009). پلیمر سوپرجاذب راندمان مصرف آب در شرایط زراعی را افزایش داده و اثرات بحرانی کمبود آب در شرایط خشک و نیمهخشک را کاهش میدهد
(Shaekari et al., 2015). در مقایسه سیستمهای زراعی رایج با ارگانیک، عملکرد کشاورزی متداول، در مناطق معتدل و در واحد سطح، بیش از کشاورزی ارگانیک میباشد اما در اقلیم خشک یا زمان کمبود آب، کشاورزی ارگانیک ممکن است بهتر از کشاورزی رایج باشد (Badgley et al., 2007). در نتیجه، در ارتباط با ترکیب گونههای مختلف، در سیستمهای زراعی گزارش شده که سیستم کشت مخلوط، میتواند باعث بهرهبرداری از عوامل محیطی در مقیاس زمانی کوتاه و پایداری اکوسیستمهای زراعی در مقیاس زمانی طولانیمدت برای تولید کمی و کیفی محصول گردد (Malezieux et al., 2009). آب یک منبع اقتصادی مهم در بسیاری از نقاط جهان، بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک محسوب میشود و دسترسی ناکافی به آب در این مناطق، افزایش کارایی مصرف آب را بهعنوان یکی از محورهای اصلی کشاورزی پایدار ضروری ساخته است. تنش آب از یکسو باعث کاهش رشد کمی و کیفی گیاه شده و از سوی دیگر بهدلیل بالابودن قیمت آب، خرید آن برای کشاورزان یک معضل بزرگ محسوب میشود
(Rosales et al., 2012). بنابراین، در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی برای افزایش کارایی مصرف آب صورت گرفته که در این راستا افزایش دور آبیاری و بهرهگیری از ترکیبات سوپرجاذب بهعنوان دو راهکار اساسی در صرفهجویی و استفاده بهینه آب مورد توجه قرار گرفتهاند (Islam et al., 2011). برایناساس محدودیت منابع آبی و اهمیت آن در کشاورزی کاربرد پلیمر سوپر جاذب در خاک را بهعنوان راهکاری برای کاهش تنش رطوبتی در مناطق خشک و نیمهخشک معرفی میکند (Shekari et al., 2015). بنابراین با افزایش مصرف سوپر جاذب در اراضی جو (شرایط دیم) بهویژه در اراضی شنی، هدایت هیدرولیکی خاکهای غیر اشباع افزایش خواهد یافت و در نتیجه علاوه بر تأمین رطوبت، مواد غذایی مورد نیاز آنها نیز در این خاکها فراهم میشود. مطالعات حاکی از کاهش اثرات تنش خشکی در شرایط دیم و افزایش عملکرد با مصرف سوپر جاذبها است
(Khodadadi Dehkordi et al., 2013). از طرفی، کشت مخلوط لگوم×غله نیز یک راه حل مناسب برای تولید محصول در واحد سطح، تنوع غذایی و کاهش خطرات تولید در شرایط دیم و در راستای کشاورزی ارگانیک است (Azizi et al., 2018) که با افزایش بازده استفاده از منابع عمل میکند
(Marer et al., 2007). بنابراین، کشت مخلوط لگوم×غله راه حل مطلوبی برای پایداری منابع تولید (از جمله عناصر غذائی) بوده و بهبود استفاده از سایر منابع در بوم نظامهای زراعی سبب خواهد شد (Hossein-Zadeh et al., 2015). در این پژوهش، تولید علوفه در شرایط دیم با تقلید از طبیعت (کشت مخلوط یا همان افزایش تنوع در واحد سطح) و نیز جذب رطوبت با مصرف سوپر جاذب، با بررسی همزیستی لگوم×غله برای بهرهبرداری مطلوب از منبع محدود طبیعی (آب) در راستای کشاورزی ارگانیک و بهرهبرداری در مقیاس زمانی کوتاه که اثرات بحرانی کمبود آب را مانع میشوند هدف اصلی بود.
مواد و روشها
آزمایش در شهرستان پلدختر (منطقه میانکوه شرقی) روستای چمشک به ترتیب با طول و عرض جغرافیائی ْ48 و ׳12، ْ33 و ׳13 و ارتفاع 1455 متر از سطح دریا با آب و هوای معتدل گرم در دو سال زراعی 98-1397 و 99-1398 به صورت اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی (RCBD) با عوامل زیر اجراء گردید. در این آزمایش، علاوه بر پلیمر سوپر جاذب از سیستم مخلوط افزایشی (Additive Series Intercropping) نخود رقم سارال و جو رقم آبیدر (به ترتیب از مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سنندج و مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خرم آباد تهیه گردید) استفاده شد. میزان بذر نخود علوفه ای 125 و جو 200 کیلو گرم در هکتار بر اساس کشت خالص، مورد استفاده قرار گرفت. فاکتور اصلی در 4 سطح سوپر جاذب استاکوزورب (شاهد یا عدم مصرف، 50، 75 و 100 کیلو گرم در هکتار، مقدار مصرف سوپر جاذب بر اساس بافت خاک، اقلیم منطقه و گونه گیاهی استفاده شد) و فاکتور فرعی در 6 سطح اجزای مکمل کشت مخلوط (کشت خالص یا تک کشتی نخود علوفه ای، 100 درصد، 25×100 (نخود علوفه ای:جو)، 50×100، 75×100، 100×100 و کشت خالص جو، 100درصد) (Daraeimofrad et al., 2018). پس از آمادهسازی زمین در اواخر مهرماه دو سال زراعی 98-1397 و 99-1398، بذور به سم ضدعفونیکننده ویتاواکس (نسبت 1000×2) آغشته و سپس اقدام به کشت شد. کرتهای آزمایشی به ابعاد 6 متر مربع (به طول و عرض 4 و 5/1 متر) و در هر کرت 6 ردیف کشت با فاصله 25 سانتیمتر در نظر گرفته شد (آزمایش بهصورت دیم اجرا شد). همچنین قبل از کاشت، با استفاده از بیل و حفر شیار به عمق 10 سانتیمتر در طول هر ردیف، سوپرجاذب در زیر بذر قرار داده شد و پس از خاکدهی، بذور بر روی آن قرار داده شد و در پایان، خاکدهی و پوشش کامل انجام شد. بر اساس جدولهای 1 و 2 شرایط فیزیکوشیمیائی خاک مزرعه آزمایشی (عمق 0 تا 30 سانتیمتر) مورد بررسی قرار گرفت.
جدول 1- نتایج آزمایش فیزیکوشیمیائی خاک مزرعه آزمایشی در سال زراعی 98-1397
Table 1. The results of physicochemical of experimental farm soil in cropping year 2018-19
Depth (cm) |
pH |
Electrical conductivity (ds/m) |
Nitrogen (gr/kg) |
Phosphorous (gr/kg) |
Potash (gr/kg) |
Organic carbon (%) |
Clay (%) |
Sand (%) |
Silt (%) |
Soil texture |
0-30 |
7.12 |
1.89 |
0.078 |
7.3 |
532 |
1 |
38.96 |
25.88 |
35.18 |
Loam |
جدول 2- نتایج آزمایش فیزیکوشیمیائی خاک مزرعه آزمایشی در سال زراعی 99-1398
Table 2. The results of physicochemical of experimental farm soil in cropping year 2019-20
Depth (cm) |
pH |
Electrical conductivity (ds/m) |
Nitrogen (gr/kg) |
Phosphorous (gr/kg) |
Potash (gr/kg) |
Organic carbon (%) |
Clay (%) |
Sand (%) |
Silt (%) |
Soil texture |
0-30 |
7.1 |
2.01 |
0.071 |
6.98 |
538 |
1.02 |
39.26 |
25.6 |
35.14 |
Loam |
نمونهبرداری و تجزیه و تحلیل آماری
متغیرهای وابسته مورد بررسی با نمونهبرداری در 6 نوبت به فاصله 15 روز یکبار و اولین نمونهبرداری 30 روز پس از کاشت جهت تعیین وزن خشک انجام شد. صفات مورد مطالعه (کمی و کیفی) در این آزمایش عبارتند از: عملکرد کل علوفه خشک (نخود و جو) به ترتیب در مرحله گلدهی کامل تا تشکیل غلاف و خمیری شدن دانه، درصد پروتئین خام (CP یا Crude Protein) و درصد الیاف محلول در شویندههای خنثی (NDF یا Neutral Detergent Fibers)) با استفاده از دستگاه NIR (Near Infra-Red) اندازهگیری گردید. بعد از عمل نمونهگیری و جمعآوری دادههای لازم در ارتباط با صفات کمی و کیفی با استفاده از نرمافزاری آماری MSTAT-C نسخه 42/1 تجزیه و تحلیل به عمل آمده و مقایسه میانگینها (در سطح احتمال 5 درصد با آزمون دانکن)، نیز با استفاده از همین نرمافزار انجام شد.
نتایج و بحث
عملکرد کل علوفه خشک
سوپر جاذب و اجزای مخلوط افزایشی بر این متغیر در سطح یک درصد معنیدار بودند (P<0.01). این نتایج در تجزیه واریانس جداگانه نیز مشاهده شد (جدول 3). همچنین، تجزیه مرکب دادهها بر خلاف تجزیه ساده آنها، بر اثر متقابل این تیمارها قابل توجه بود. مقایسه میانگینها نشان داد که به تناسب افزایش مصرف سوپر جاذب از شاهد تا 100 کیلوگرم در هکتار، عملکرد کل علوفه خشک افزایش مییابد، بهعبارتی کمترین ماده خشک به شاهد (6388 کیلوگرم هکتار) و بیشترین آن به مصرف 100 کیلوگرم در هکتار (8199 کیلوگرم در هکتار) تعلق داشت. همچنین، تیمار 75 کیلوگرم بیش از 50 کیلوگرم سوپر جاذب، محصول نخود و جو را افزایش داد. بین تیمار 100 و 50 کیلوگرم سوپر جاذب اختلاف 66/15 درصد بود که حاکی از اثر مثبت کاربرد سوپر جاذب در شرایط دیم است (جدول 4). از طرفی کشت مخلوط افزایشی در مقایسه با کشت خالص هر یک از گیاهان مورد بررسی (نخود و جو) عملکرد قابل توجهی داشت، بهطوریکه با افزایش سهم لگوم از 25 تا 100 درصد، بیوماس دو گیاه به مقدار قابل توجهی افزایش یافت، بهطوری که در تیمار 100×100 (نخود×جو) و 75×100 به ترتیب عملکردی معادل 11360 و 10060 کیلوگرم در هکتار به دست آمد، کمترین عملکرد ماده خشک متعلق به کشت خالص نخود و جو بود (بهترتیب برابر با 2358 و 4109 کیلوگرم در هکتار) (جدول 5). برهمکنش 3 عامل مورد مطالعه (سال، سوپر جاذب، کشت مخلوط) نشان داد که به تناسب افزایش مصرف عامل جاذب آب و نیز افزایش سهم لگوم در کشت مخلوط، عملکرد نیز افزایش خواهد یافت، اما این عملکرد در سال دوم همواره بیش از سال اول بود (ادامه جدول 5). بهطور مثال در مقایسه مصرف 50 کیلوگرم سوپر جاذب×مخلوط افزایشی 25×100 (نخود×جو) در سالهای اول و دوم) که بهترتیب عملکردی معادل 6547 و 7376 کیلوگرم در هکتار داشت، میتوان اختلاف درصدی، برابر با 23/11 محاسبه نمود که این تفاوت علیرغم یکسانبودن همه تیمارها نشاندهنده برتری سال دوم نسبت به سال اول است (جدول 5).
جدول 3- خلاصه نتایج تجزیه واریانس مرکب دادههای صفات مورد آزمایش در دو سال زراعی 98-1397 و 99-1398
میانگین مربعات
Table 3. The results summary of variance analysis of data combined in two cropping years 2018-19 and 2019-20
Mean Squares
Total yield of hay |
NDF of pea hay |
CP of barley |
NDF of pea hay |
NDF of barley |
df |
S.O.V |
13212619.174 ** |
68.890 ns |
7.840 ns |
68.890 ** |
102.10 ns |
1 |
Year |
1438570.090 ** |
3.920 ns |
0.827 ** |
19.055 ** |
22.777 ns |
4 |
Rep (Year) |
23363042.414 ** |
53.206 ns |
2.357 ** |
59.580 ** |
262.139 ns |
3 |
Superabsorbent |
230511.563 ns |
1.000 ns |
1.000 ns |
1.000 ns |
1.000 ns |
3 |
Year×Superabsorbent |
104943.488 |
1.000 |
1.000 |
1.000 |
1.000 |
12 |
Error (a) |
290987499.890 ** |
619.306 ** |
145.989 ns |
4382.295 ** |
10034.987 ** |
5 |
Intercropping |
198492.857 ns |
2.756 ** |
0.314 ns |
2.756 ** |
4.080 ** |
5 |
Year×Intercropping |
998022.509 ** |
3.551 ** |
0.170 ns |
6.690 ** |
13.333 ** |
15 |
Superabsorbent×intercropping |
117292.557 ns |
1.000 ns |
1.000 ns |
1.000 ns |
1.000 ns |
15 |
Year×Superabsorbent×intercropping |
291196.431 |
0.039 |
0.008 |
0.191 |
0.228 |
80 |
Error (a) |
7.39 |
2.09 |
1.91 |
1.63 |
1.16 |
|
C.V |
ns، ** به ترتیب بیانگر عدم معنیدار و معنیدار در سطح 1 درصد احتمال می باشد.
ns, ** are non-significant and significant in 1% level, respectively.
جدول 4- مقایسه میانگین برهمکنش سوپر جاذب و کشت مخلوط بر صفات مورد مطالعه (دانکن 1 و 5 درصد) در دو سال زراعی 98-1397 و 99-1398
Table 4. Mean comparisons of superabsorbent and intercropping interaction on studied in two years cropping 2018-19 and 2019-20 traits (Duncan 1 and 5%)
Total yield of hay (kg/ha-1) |
NDF of pea hay (%) |
CP of barley (%) |
NDF of pea hay (%) |
NDF of barley (%) |
Treatments |
1780 m |
7.320 l |
0 q |
40.52 a |
0 m |
S1×M1 |
6317 h |
7.900 k |
4.280 p |
36.51 d |
55.66 b |
S1×M2 |
7787 f |
9.740 i |
5.480 j |
33.18 g |
52.43 d |
S1×M3 |
8947 e |
10.31 h |
6.100 gh |
30.11 j |
49.50 f |
S1×M4 |
9833 d |
11.62 f |
6.410 de |
29.63 jk |
49.33 f |
S1×M5 |
3662 j |
0 m |
4.440 o |
0 n |
58.27 a |
S1×M6 |
2215 lm |
8.210 j |
0 q |
38.47 b |
0 m |
S2×M1 |
6961 g |
9.700 i |
4.380 op |
34.50 f |
53.63 c |
S2×M2 |
8326 f |
10.63 gh |
5.680 i |
31.18 i |
49.34 f |
S2×M3 |
9457 de |
12.318 e |
6.300 ef |
29.62 jk |
47.87 g |
S2×M4 |
10730 c |
14.62 c |
6.700 c |
29.10 kl |
46.97 h |
S2×M5 |
3808 j |
0 m |
4.860 n |
0 n |
55.54 b |
S2×M6 |
2614 kl |
9.620 i |
0 q |
37.21 c |
0 m |
S3×M1 |
7917 f |
10.43 gh |
4.760 n |
32.20 h |
51.52 e |
S3×M2 |
8918 e |
11.62 f |
6 h |
30.10 j |
48.05 g |
S3×M3 |
10430 c |
13.73 d |
6.210 fg |
28.11 m |
45.86 i |
S3×M4 |
11820 b |
15.72 b |
6.880 b |
28.07 m |
44.54 j |
S3×M5 |
4492 i |
0 m |
5.190 l |
0 n |
52.97 cd |
S3×M6 |
2825 k |
10.42 gh |
0 q |
35.52 e |
0 m |
S4×M1 |
7826 f |
10.72 g |
5 m |
30.21 j |
49.56 f |
S4×M2 |
9577 d |
11.81 f |
6.210 fg |
29.95 j |
45.87 i |
S4×M3 |
11410 b |
14.51 c |
6.270 d |
28.91 l |
42.20 k |
S4×M4 |
13080 a |
16.41 a |
7.290 a |
28.11 m |
39.54 l |
S4×M5 |
4480 i |
0 m |
5.330 k |
0 n |
49.86 f |
S4×M6 |
تیمارها با حروف مشابه بیانگر یک کلاس آماری هستند، S1: شاهد (عدم مصرف سوپر جاذب)، S2: 50 کیلوگرم در هکتار سوپر جاذب، S3: 75 کیلوگرم در هکتار سوپر جاذب، S4: 100 کیلوگرم در هکتار سوپر جاذب، M1: کشت خالص نخود (تککشتی)، M2: 100:25 (جو:نخود)، M3:100:50، M4: 100:75، :M5100:100، M6: کشت خالص جو (تککشتی).
Treatments with similar letters showing a statistical class. S1= control (non-using of superabsorbent), S2= 50 kg/ha-1 of superabsorbent, S2= 75 kg/ha-1 of superabsorbent, S4= 100 kg/ha-1 of superabsorbent, M1= Sole cropping of pea, M2= 100:25 (Barley:pea), M3= 100:50, M4= 100:75, M5= 100:100, M6= Sole cropping of barley.
علت احتمالی این افزایش محصول را میتوان ناشی از همزیستی دو گیاه مورد آزمایش در بهرهبرداری از منابع مختلف محیطی، عدم وجود رقابت درون و برون گونهای بین آنها، شرایط مناسب اقلیمی و نیز افزایش رطوبت قابل دسترس در خاک بههمراه جذب بیشتر عناصر غذایی ناشی از مصرف سوپر جاذبها دانست، زیرا سوپر جاذب در شرایط زراعی (دیم) نقش حمایتی لگوم×غله را بهبود داده است. بهعبارتی، این ماده (سوپر جاذب)، با جذب رطوبت، کمبود آب را در خاک جبران نموده و احتمالاً از تداخل ریشه لگوم و غله در ریزوسفر خاک ممانعت نموده و از این طریق قابلیت جذب و تخلیه مطلوب رطوبت به همراه عناصر غذایی را ایجاد نموده است. همچنین، بهنظر میرسد که کاربرد چنین روشهایی (مصرف پلیمر هیدروژل به همراه کشت مخلوط) میتواند باعث کاهش اثرات سوء مدیریتی در شرایط دیم شوند، بنابراین باید بیان داشت که این شیوه مدیریتی یک جزء مهم در عملیات زراعت دیم محسوب خواهد شد. در ارتباط با مخلوط ماشک برگ درشت و جو نتیجه گرفته شده که نقش حمایتی جزء لگوم در بیوماس غله از اهمیت خاصی برخوردار است، بنابراین نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر صحت نتایج حاضر است (Daraeimofrad et al., 2010). همچنین نتایج آزمایش حاضر نشان داد که بهرهبرداری مطلوب در سیستم کشت مخلوط، بستگی به شرایط آب و هوایی و نسبت اجزای مخلوط دارد و با کاهش آشفتگیهای محیطی از جمله کمبود رطوبت و به تبع آن منابع تولید (نور، مواد غذایی و غیره) بهتر و بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد (Daraeimofrad et al., 2018). بنابراین نتیجه گرفته شد که مدیریت زراعی (مصرف سوپر جاذب و نیز ترکیب مناسب گیاهان تشکیلدهنده کشت مخلوط) در تغییر نسبی عوامل اکولوژیکی (بارندگی) در طی دوره رشد رویشی بهخوبی عمل کرده و در نتیجه تولید ماده خشک را افزایش دادهاند. بر مبنای نتایج ارائه شده در بالا، میتوان اظهار داشت که نقش مکملی این دو گیاه به دلیل تفاوت در ویژگیهای مورفولوژیکی و غیره ایجاد میشود و بهعبارتی دو گونه مخلوط در جهت استفاده از منابع مشترک در زیستگاه خود رقابتی نداشته، بنابراین استفاده بیشتری از عوامل محیطی بهعمل خواهند آورد. برایناساس تولید محصول در کشت مخلوط بیش از کشت خالص بوده است، نتایج این آزمایش با نتایج (Moatali, 2013;
Asgharipour & Rafiei, 2011) مطابقت دارد. برای تولید ارگانیک محصولات زراعی عوامل محیطی را میتوان با ترکیب و انتخاب مناسب گیاهان زراعی تغییر داد و بهنظر میرسد که حد مطلوب نسبت بذر در سیستم مخلوط و سوپر جاذب به عواملی مانند درصد جوانه دانه بذر، اندازه گیاه زراعی، اقلیم منطقه و ویژگیهای خاک بستگی دارد (Salama, 2016).
کیفیت اجزای کشت مخلوط
درصد پروتئین خام (CP) نخود و جو
عامل سال و سوپر جاذب بر کیفیت اندامهای هوایی این گیاه معنیدار شدند (P≤0.01) (جدول 3). برایناساس بیشترین و کمترین پروتئین علوفه معادل 16/10 و 78/8 درصد به سالهای دوم و اول اختصاص داشت (همانند پروتئین دانه، کیفیت اندامهای هوایی نیز در سال دوم بیش از سال اول بود)، اختلاف میزان پروتئین بین دو سال مورد آزمایش برابر با 58/13 درصد محاسبه شد که نشانگر برتری سال دوم در ارتباط با افزایش کیفیت علوفه است. برهمکنش سال با دو عامل مورد مطالعه در سطح 1 درصد بر غلظت پروتئین علوفه نخود معنیدار شد (جدول 5). بر اساس نتایج حاصل از مقایسه میانگینها (دانکن 1 درصد) اثر متقابل سال×سوپر جاذب، بیشترین درصد پروتئین را به ترتیب به مصرف 100 و 75 کیلوگرم سوپر جاذب در هکتار اختصاص داد (34/11 و 88/10 درصد)، همین تیمارها در سال اول معادل 95/9 و 49/9 پروتئین را افزایش دادند. بر اساس شاخص آماری درصد، بین تیمار 100:100 در سال اول و دوم اختلاف 76/10 به دست آمد که بیانگر اثر مطلوب عوامل محیطی (از جمله بارندگی) در سال دوم بر کیفیت علوفه گیاه مورد آزمایش است، در سایر ترکیبهای کشت مخلوط نیز این تفاوت مشهود بود (کشت خالص نخود در سالهای اول و دوم کمترین مقدار پروتئین را دارا بود، در سال اول 06/8 و در سال دوم 72/9 درصد برآورد شد) (جدول 5). همچنین در این آزمایش نتیجه گرفته شده که علاوه بر سوپر جاذب بهعنوان یک عامل مدیریت زراعی عوامل دیگری مانند انتخاب گیاه زراعی (نوع و ترکیب مناسب از آن)، سیستم کشت مخلوط و عامل سال میتواند در بهبود کیفیت علوفه (از بُعد پروتئین) مؤثر خواهند بود، بهعبارتی مدیریت صحیح مزارع با کاربرد عواملی مانند هیدروژلها میتوانند گامی در جهت افزایش کیفیت علوفه برای تغذیه بهتر دامها محسوب شود. سنگول (2003) در بررسی کشت مخلوط غله×لگوم نشان داد که افزایش عملکرد ماده خشک و کیفیت علوفه به نسبت افزایش تراکم لگوم در کشت مخلوط ایجاد خواهد شد که این نتایج بیانگر صحت نتایج حاضر است. همانند تغییرات درصد پروتئین نخود، پروتئین جو نیز متأثر از تیمارهای مورد استفاده بود. فاکتورهای سال، سوپر جاذب، اجزای مخلوط و اثر متقابل آنها این متغیر کیفی را تحت تأثیر قرار دادند (جدول 5). عامل سال نشان داد که غلظت 98/4 درصدی از سال دوم و 51/4 درصدی از سال اول به دست میآید (شاخص آماری درصد، اختلاف 43/9 را نشان داد که بیانگر برتری سال دوم در ارتباط با افزایش کیفیت علوفه جو نسبت به سال اول است). نتایج، بیانگر افزایش غلظت پروتئین بهازای افزایش سهم جزء لگوم (نخود) بود. بهعبارتی از نسبت 25 به 50، 75 و 100 درصد لگوم، میزان پروتئین نیز در دو سال آزمایش به ترتیب افزایش یافت، بهطور مثال ترکیب 25×100 در سال اول و دوم دارای 32/4 و 88/4 پروتئین بود. همچنین ترکیب 50×100 در سال اول و دوم به ترتیب دارای 99/5 و 12/6 درصد پروتئین و ترکیب 75×100 در سال اول و دوم دارای 54/6 و 55/6 درصد پروتئین بود (کشت خالص جو در سالهای اول و دوم دارای 67/4 و 23/5 درصد که همواره این مقدار در دو سال آزمایش نسبت به ترکیب 25×100 برتری داشت). به تناسب افزایش سطح مصرف پلیمر، غلظت پروتئین نیز بیشتر شد که از جمله دلایل افزایش پروتئین ناشی از مصرف سوپرجاذب را احتمالاً میتوان به اثر مثبت آن در جذب رطوبت نسبت داد، زیرا نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که با افزایش تدریجی سهم این ماده، پروتئین جو نیز افزایش مییابد (جدول مقایسه میانگینها). بنابراین اختلاف بهدستآمده را میتوان به تفاوت در میزان مصرف سوپر جاذب، همزیستی غله با لگوم (نخود) یا بهعبارتی نوع گیاه زراعی و نیز شرایط اکولوژیکی متفاوت در دو سال آزمایش نسبت داد، این نتایج توسط در ارتباط با مصرف کود جاذب رطوبت (کمپوست) مورد تأیید قرار گرفته است (Daraei Mofrad et al., 2018). در مخلوط لگوم و غله (شبدر/جو) نتیجه گرفته شد (Ross et al., 2004) که افزایش سهم لگوم منجر به بهبود کیفیت علوفه خواهد شد که این نتیجه مؤید نتایج آزمایش حاضر است.
درصد الیاف نامحلول در شویندههای خنثی (NDF) نخود و جو
تجزیه واریانس مرکب دادهها (جدول 3) نشان داد که الیاف موجود در علوفه تغییر قابل توجهی در برابر عوامل مورد مطالعه نشان میدهند. الیاف علوفه به تناسب افزایش سطح سوپر جاذب در دو سال کاهش یافت بهطوریکه تیمار شاهد (عدم مصرف سوپر جاذب) در دو سال آزمایش بیش از سایر سطوح مصرف پلیمر، NDF علوفه را افزایش داد (درسال اول معادل 63/27 و سال دوم 02/29 بود که بین این دو میانگین، اختلاف 78/4 درصدی محاسبه شد). مصرف 50 و 100 کیلوگرم هیدروژل مورد استفاده، NDF علوفه را در سال اول و دوم بهترتیب به 45/26، 84/27، 76/24 و 14/26 تغییر دادند که بین مصرف 50 کیلوگرم در سالهای اول و دوم اختلاف 99/4 درصدی برآورد شد. همچنین، این اختلاف با مصرف 100 کیلوگرم سوپر جاذب و در سالهای اول و دوم معادل 27/5 درصد بود). نتایج حاصل از مقایسه میانگینها بیانگر کاهش درصد الیاف در علوفه و از طرفی تأثیر عامل سال بر این جزء کیفی علوفه بود (همانطور که قبلاً اشاره شد سال دوم سبب افزایش درصد خشبیشدن علوفه شد). علیرغم ارتباط متناقض بین درصد پروتئین و خشبیت علوفه در اکثر مطالعات، این دو جزء کیفی در آزمایش حاضر از ارتباط مستقیمی برخوردار بودند، بهعبارتی با افزایش درصد پروتئین، مقدار الیاف در علوفه نیز افزایش یافت در حالیکه در جزء غله (جو) این ارتباط معکوس بود، بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که احتمالاً ساختار فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی گیاه نخود (رقم سارال) الیاف بخش رویشی را متأثر نموده است. در این آزمایش میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً فراهمشدن رطوبت توسط سطوح مختلف سوپر جاذب عاملی در راستای افزایش سنتز مواد فتوسنتزی بوده و اثر قابل توجهی بر افزایش توانایی گیاه در ارتقای کیفیت (کاهش درصد الیاف) داشته است. هچنین استنباط شد که لگوم متأثر از سوپر جاذب علاوه بر جذب کافی رطوبت، مواد غذایی و حتی نور را در کانوپی مخلوط بهتر از کشت خالص (تککشتی) جذب کرده و از این طریق کیفیت علوفه را بهبود داده است. از طرفی بهنظر رسید که اثرات غیر مستقیم سوپر جاذب بر ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک (مانند pH، فراهمی عناصر غذایی بهویژه نیتروژن) احتمالاً عامل دیگری برای بهبود کیفیت علوفه بوده است. بنابراین باتوجهبه نتایج این آزمایش میتوان بیان داشت که عملیات اگروتکنیکی (تیمارهای مورد استفاده) برای رشد لگوم، محیط مناسبی را ایجاد کرد و رشد و نمو آن را به حد مطلوب رسانده و از این طریق نتیجه گرفته میشود که اصول اکولوژیکی در عملیات کشاورزی را میتوان با کاربرد مناسب نهادهها ایجاد کرد. بر این اساس در مخلوط ماشک×جو×کمپوست بهعنوان عامل جاذب رطوبت نشان دادند که گیاهان رشدیافته در سایه بیش از آفتاب به ازای هر واحد از عناصر غذایی جذب میکنند (Daraei Mofrad et al., 2018) که این نتایج مؤید نتایج آزمایش حاضر است. این محققین نشان دادند که جذب عناصر و سهم آنها در کیفیت محصول کاملاً تحت تاثیر عوامل اکولوژیکی متعدد (بارش، دما و تابش) هستند که ممکن است این عوامل حتی دارای اثرات متضاد نیز باشند، اما بهدلیل تغییر در ظرفیت جذب (آب، عناصر غذایی، نور و غیره) پوشش گیاهی و نیز خاک، این عوامل تا حدی قابل کنترل بوده و تولید کمی و کیفی علوفه فقط ناشی از مصرف سوپر جاذب نیست. همچنین در ارتباط سطوح مختلف مخلوم لگوم×غله در مقایسه با کشت خالص آنها، برتری کشت مخلوط نسبت به خالص از بُعد درصد الیاف مورد تأئید قرار گرفته است
(Armstronmg et al., 2008). همانند جزء لگوم (نخود)، فاکتورهای مورد مطالعه (سال، سوپر جاذب، کشت مخلوط) و برهمکنش آنها بر این متغیر کیفی اثر قابل توجهی داشتند (P<0.01)، لازم به ذکر است که اثر متقابل سه گانه سال×سوپر جاذب× کشت مخلوط بر الیاف این گیاه معنی دار نشد (P>0.05) (جدول 3). در بررسی اثر متقابل سوپر جاذب×کشت مخلوط، نیز کمترین علوفه از عدم مصرف سوپر جاذب (شاهد) در تمام سطوح کشت مخلوط به دست آمد. اما، به تناسب افزایش مصرف سوپر جاذب از 50 به 100 کیلوگرم در هکتار، مقدار الیاف موجود در بخش رویشی جو نیز کاهش یافت (جدول 4). بهطور مثال در مقایسه ترکیب بذری 25×100 چهار سطح مصرف سوپر جاذب (شاهد، 50، 75 و100 کیلوگرم درهکتار) بهترتیب 66/55، 63/53، 52/51 و 56/49 درصد الیاف، تعیین شد، که نشاندهنده افزایش کیفیت علوفه میباشد، این وضعیت در تمام سطوح متقابل فاکتورهای مورد بررسی مشاهده گردید. همچنین بهمنظور تشریح بهتر نتایج بدست آمده در ارتباط با درصد NDF جو متأثر از تیمارهای مورد مطالعه میتوان به مقایسه نسبت 100:100 تحت تأثیر مصرف 75 و 100 کیلوگرم در هکتار سوپر جاذب اشاره داشت و اختلاف 22/11 درصدی محاسبه شده نشان داد که افزایش کیفیت علوفه جو از مصرف بالاترین سطح سوپر جاذب میباشد. همچنین استنباط شد که اختلاف ناشی از سهم بذر نخود سبب تغییر در درصد الیاف علوفه جو میگردد، بهطوریکه کمترین درصد خشبی بودن علوفه در بیشترین سهم بذر نخود مشاهده شد و بهعبارتی نتایج حاکی از این بود که مصرف هیدروژل (بر اساس میزان کاربرد در واحد سطح) از 50 به 75 و 100 کیلوگرم در هکتار باعث ایجاد نوسان درکیفیت علوفه میگردد و بهعبارتی تغییرات NDF از روند مشخصی برخوردار میباشد (این روند در دو سال آزمایش مشابه بود) از طرفی مصرف سوپر جاذب در خاک با توجه به قابلیت این عامل در جذب رطوبت و نیز قابلیت دسترسی آن توسط گیاه به همراه انحلال برخی عناصر غذایی مانند نیتروژن میتواند در رشد رویشی گیاهان مورد آزمایش، سایه اندازی، لطافت اندامهایی هوایی و در نتیجه کاهش الیاف موجود در آنها شده و با افزایش مصرف سوپر جاذب احتمالاً رقابت درون گونه ای (بین گیاهان مخلوط) کاهش یافته و از این طریق با توجه به اختلافات مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و نیازهای اکولوژیکی دو گیاه (نخود و جو به عنوان جزء مخلوط باریک برگ) درصد الیاف کاهش یافته و علاوه بر ساختار گیاهان مورد آزمایش، سوپر جاذب احتمالاً سبب کاهش تنشهای محیطی (کمبود رطوبت) شده و از این طریق با تغییر ساختار سلولی گیاهان منجر به کاهش درصد الیاف شده است. در مخلوط غله/لگوم (ذرت:شبدر برسیم:ماشک گل خوشهای) نشان دادند که کشت مخلوط در مقایسه با تک کشتی، باعث کاهش NDF خواهد شد، این نتایج مؤید نتایج آزمایش حاضر میباشد (Javanmard et al., 2016). همچنین، در تأیید نتایج حاضر، سیستمهای زراعی با مدیریت مواد آلی (از جمله سوپر جاذب) با تغییر شرایط فیزیکی، زیستی و شیمیایی خاک در راستای تولید مطلوب گیاهان زراعی عمل کرده و این دیدگاه کشاورزی منجر به ایجاد کنترل بهتر خاک، تولید عناصر غذایی مورد نیاز گیاه و در نتیجه تغذیه دام و انسان خواهد شد (Stockdale et al., 2001). از طرفی جذب عناصر غذایی در خاک ناشی از مصرف سوپر جاذب باعث کاهش مصرف نهادههای شیمیایی بهعنوان یک جزء مهم در عملیات زراعی میگردد، بر این اساس محققین به کاهش رقابت غله×لگوم در کشت مخلوط با سایر عوامل جاذب رطوبت بر قابلیت جذب و تخلیه متعادل عناصر غذایی تکیه دارند (Coyne & Thompson, 2006; Zhang et al., 2013).
جدول 5- مقایسه میانگین برهمکنش سال، سوپر جاذب و کشت مخلوط بر صفات مورد مطالعه در دو سال زراعی 98-1397 و 99-1398 (دانکن 1 و 5 درصد)
Table 5. Mean comparisons of year, superabsorbent and intercropping interaction on studied traits in two years cropping 2018-19 and 2019-20 (Duncan 1 and 5%)
Total yield of hay (kg/ha-1) |
NDF of pea hay (%) |
CP of barley (%) |
NDF of pea hay (%) |
NDF of barley (%) |
Treatments |
1638 z |
6.49 t |
0 z |
39.69 b |
0 q |
Y1×S1×M1 |
5947 st |
7.07 s |
4 y |
35.68 de |
56.67 b |
Y1×S1×M2 |
2417 pqr |
8.91 q |
5.2 rs |
32.35 jk |
53.44 d |
Y1×S1×M3 |
8577 klmn |
9.48 p |
5.82 lm |
29.29 pqr |
50.51 h |
Y1×S1×M4 |
9467 hijk |
10.79 mn |
6.13 ij |
28.80 rst |
50.34 h |
Y1×S1×M5 |
3430 wxyz |
0 u |
4.16 x |
0 v |
59.28 a |
Y1×S1×M6 |
2077 z |
7.38 s |
0 z |
37.64 c |
0 q |
Y1×S2×M1 |
6547 rs |
8.87 q |
4.1 xy |
33.67 hi |
54.64 c |
Y1×S2×M2 |
7957 nop |
9.8 op |
5.4 pq |
30.35 no |
50.35 h |
Y1×S2×M3 |
9087 jklmn |
11.48 jk |
6.02 jk |
28.79 rst |
48.88 i |
Y1×S2×M4 |
10360 fgh |
13.79 f |
6.42 gh |
28.27 st |
47.98 j |
Y1×S2×M5 |
3570 wxyz |
0 u |
4.58 vw |
0 v |
56.55 b |
Y1×S2×M6 |
2477 z |
8.79 q |
0 z |
36.38 d |
0 q |
Y1×S3×M1 |
7547 opq |
9.6 op |
4.48 w |
31.37 lm |
52.53 e |
Y1×S3×M2 |
8550 klmno |
10.79 mn |
5.72 mn |
29.27 pqr |
49.06 i |
Y1×S3×M3 |
10060 ghij |
12.9 gh |
5.93 kl |
27.28 u |
46.87 k |
Y1×S3×M4 |
11450 cde |
14.89 d |
6.6 def |
27.24 u |
45.55 lm |
Y1×S3×M5 |
3760 vwx |
0 u |
4.91 u |
0 v |
53.98 cd |
Y1×S3×M6 |
2687 yz |
9.59 op |
0 z |
34.69 fg |
0 q |
Y1×S4×M1 |
7957 nop |
9.89 o |
4.72 v |
29.38 pqr |
50.57 h |
Y1×S4×M2 |
9207ijkl |
10.98 lm |
5.93 kl |
29.12 qr |
46.88 k |
Y1×S4×M3 |
11040 def |
13.68 f |
6.19 i |
28.08 t |
43.21 n |
Y1×S4×M4 |
12880 ab |
15.58 c |
7.01 c |
27.28 u |
40.55 o |
Y1×S4×M5 |
4250 vw |
0 u |
5.05 stu |
0 v |
50.87 gh |
Y1×S4×M6 |
تیمارها با حروف مشابه بیانگر یک کلاس آماری هستند، Y1= سال اول زراعی.
Treatments with similar letters showing a statistical class, Y1= First cropping year.
ادامه جدول 5- مقایسه میانگین برهمکنش سال، سوپر جاذب و کشت مخلوط بر صفات مورد مطالعه در دو سال زراعی 98-1397 و 99-1398 (دانکن 1 و 5 درصد).
Table 5 continues. Mean comparisons of year, superabsorbent and intercropping interaction on studied traits in two years cropping 2018-19 and 2019-20 (Duncan 1 and 5%).
Total yield of hay (kg/ha-1) |
NDF of pea hay (%) |
CP of barley (%) |
NDF of pea hay (%) |
NDF of barley (%) |
Treatments |
1923 z |
8.15 r |
0 z |
41.35 a |
0 q |
Y2×S1×M1 |
6687 qrs |
8.73 q |
4.56 vw |
37.34 c |
34.65 c |
Y2×S1×M2 |
8157 mnop |
10.57 n |
5.76 mn |
34.01 gh |
51.42 fg |
Y2×S1×M3 |
9318 ijk |
11.14 kl |
6.38 gh |
30.94 mn |
48.49 ij |
Y2×S1×M4 |
10200 fghi |
12.45 i |
6.69 de |
30.46 no |
48.32 ij |
Y2×S1×M5 |
3894 vwx |
0 u |
4.72 v |
0 v |
57.26 b |
Y2×S1×M6 |
2352 z |
9.04 q |
0 z |
39.30 b |
0 q |
Y2×S2×M1 |
7376 pqr |
10.53 n |
4.66 v |
35.33 ef |
52.62 e |
Y2×S2×M2 |
8695 klmn |
11.46 jk |
5.96 kl |
32.01 kl |
48.33 ij |
Y2×S2×M3 |
9828 ghij |
13.14 g |
6.58 ef |
30.45 no |
46.86 k |
Y2×S2×M4 |
11100 def |
15.45 c |
6.98 c |
29.93 op |
45.96 l |
Y2×S2×M5 |
4.35 vw |
0 u |
5.14 rst |
0 v |
54.53 c |
Y2×S2×M6 |
2752 yz |
10.45 n |
0 z |
38.04 c |
0 q |
Y2×S3×M1 |
8288 lmnop |
11.26 jkl |
5.04 tu |
33.03 ij |
50.51 h |
Y2×S3×M2 |
9285 hjkl |
12.45 i |
6.28 hi |
30.93 mn |
47.04 k |
Y2×S3×M3 |
10800 efg |
14.56 e |
6.49 fg |
28.94 qrs |
44.85 m |
Y2×S3×M4 |
12190 bc |
16.55 b |
7.16 b |
28.90 rs |
43.53 n |
Y2×S3×M5 |
5223 tu |
0 u |
5.47 op |
0 v |
51.96 ef |
Y2×S3×M6 |
2963 xyz |
11.25 jkl |
0 z |
36.35 d |
0 q |
Y2×S4×M1 |
7695 nop |
11.55 j |
5.28 qr |
31.04 mn |
48.55 ij |
Y2×S4×M2 |
9946 ghij |
12.64 hi |
6.49 fg |
30.78 mn |
44.86 m |
Y2×S4×M3 |
11770 cd |
15.34 c |
6.75 d |
29.74 opq |
41.19 o |
Y2×S4×M4 |
13280 a |
17.24 a |
7.57 a |
28.94 qrs |
38.53 p |
Y2×S4×M5 |
4711 uv |
0 u |
5.61 no |
0 v |
48.85 ij |
Y2×S4×M6 |
تیمارها با حروف مشابه بیانگر یک کلاس آماری هستند، Y2= سال دوم زراعی.
Treatments with similar letters showing a statistical class, Y2= Second cropping year.
نتیجه گیری کلی
نتایج حاصل از داده های این آزمایش نشان داد که سیستم کشت مخلوط افزایشی نخود و جو علوفهای با پلیمر سوپر جاذب سبب بهبود تولید علوفه شده و از طرفی کیفیت آن را نیز باتوجهبه بهرهبرداری مطلوب از منابع تولید در مقایسه با کشت خالص (تک کشتی) افزایش میدهد. بنابراین، بر اساس نتایج آزمایش حاضر، استنباط شد که عامل جاذب رطوبت در شرایط دیم خرمآباد و باتوجهبه اقلیم منطقه در جهت اصلاح الگوی کشت با افزایش تنوع گیاه در واحد سطح (کشت مخلوط) میتواند فرضیه کشاورزی ارگانیک را تقویت نموده و از حداقل بارش در شرایط دیم، در راستای تولید علوفه که نقش مهمی در تعلیف دام منطقه دارد استفاده بهینه کرد.
REFERENCES
REFERENCES