Document Type : Research Paper
Authors
1 Department of Agrothechnology, Faculty of Agriculture, Ferdowsi University of Mashhad, Iran.
2 Research Center for Plant Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, Iran.
3 Department of Agrotechnology, Faculty of Agriculture Ferdowsi University of Mashhad
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
حبوبات منبع مهمی از کربوهیدرات، کلسیم، آهن و بهویژه پروتئین میباشند و بعد از غلات، دومین منبع تغذیهای بشر محسوب میشوند (Gaur et al., 2010). هم چنین به دلیل توانایی تثبیت زیستی نیتروژن توسط باکتریهای همزیست و نیز به دلیل درصد پروتئین بالا، جایگاه مهمی در تناوب زراعی دارند ((Carranca et al., 1999. نخود (Cicer arietinum L.)، گیاهی از خانواده بقولات است که دانه آن حاوی حدود 23 درصد پروتئین، 5/63 درصد کربوهیدرات و همچنین غنی از کلسیم و منگنز استMudryj et al., 2014) ). در بین حبوبات، نخود جایگاه سوم را بعد از لوبیا (Phaseolus vulgaris) و باقلا (Vicia faba) از نظر سطح زیر کشت در جهان دارد (FAO, 2017). حدود 90 درصد از نخود جهان در شرایط دیم تولید میشود و این گیاه پس از گندم (Triticum aestium)، مهمترین محصول دیمزارهای ایران محسوب میشود (Onyari et al., 2003).
با توجه به اینکه بخش اعظمی از کشت نخود در شرایط دیم صورت میگیرد، به دلیل عدم پیشبینی مقدار بارندگیها در مواقعی که بارندگی کافی نیست، استفاده از کودهای شیمیایی، افزایش سطح برگ و متعاقب آن کاهش ذخیره رطوبتی خاک را به دنبال دارد و در نتیجه سبب ایجاد تنش خشکی در فصل رسیدگی گیاه و کاهش عملکرد محصول میشود (Krishnamurthy et al., 2003). بهنظر میرسد که استفاده از روشهای جایگزین تغذیه مانند استفاده از کودهای زیستی و ترکیبهای ضد تنش و همچنین پرایمینگ بذر میتواند در این شرایط مفید واقع شود.
جوانهزنی، اولین مرحله رشد و نمو است که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میباشد. علاوه بر جوانهزنی، سرعت و یکنواختی جوانهزدن و سبز شدن نیز از مولفههای مهم کیفیت بذر میباشند (Galeshi et al., 2001). از جمله مهمترین تیمارهای افزایش دهنده قدرت جوانهزنی بذرها میتوان به پرایمینگ اشاره داشت. پرایمینگ از طریق افزایش سرعت و یکنواختی جوانهزنی، موجب بهبود کارایی بذر میشود (Corbineau & Come, 2006). در پژوهشی، پرایم بذر نخود سبب افزایش 47 درصدی عملکرد شد (Musa et al., 2001).
کودهای زیستی از جمله باکتریهای حلکننده فسفات، با افزایش دوام سطح برگ، موجب استفاده کارآمدتر از انرژی خورشیدی و افزایش فتوسنتز و در نهایت افزایش عملکرد در گیاه میشود. توسعه سیستم ریشهای گیاه در جذب بهتر آب و مقابله با تنش آبی تاثیر گذار است (Alijani et al., 2011). کودهای زیستی بهعنوان یک روش اکولوژیک برای زنده و فعال نگهداشتن ریز موجودات خاک مطرح است و بهعلاوه سبب بهبود کیفیت، کمک به تنوع زیستی و حفظ بهداشت محیطزیست میشوند (Courtney & Mullen, 2008). کودهای زیستی شامل انواع میکروارگانیسمهای آزادزی و همزیست است که میتوانند عناصر تغذیهای را به شکل قابلدسترس تبدیل کنند. ازجمله مهمترین کودهای زیستی میتوان به باکتریهای حلکننده فسفات و پتاسیم و نیز باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن اشاره کرد. نیتروژن مهمترین عنصر مورد نیاز برای گیاه است که نقش عمدهای در فرآیندهای حیاتی گیاه و رشد و نمو به عهده دارد؛ نیتروژن به اشکال آمونیوم، نیترات و اوره قابلجذب میباشد.
باکتریهای حلکننده فسفات و پتاسیم میتوانند بهعنوان یک کود زیستی قابل اعتماد مورداستفاده قرار گیرند. باکتریهای حلکننده فسفات قادرند در منطقه رایزوسفر فعالیت کنند و با کمک ترشحات ریشه، ترکیبهای نامحلول فسفات مانند تری کلسیم فسفات را بهصورت محلول و قابلجذب برای ریشه تبدیل کنند (Khan et al., 2009). ریز موجودات حلکننده پتاسیم نیز قادرند پتاسیم موجود در خاک را از طریق تولید و ترشح اسیدهای آلی به حالت محلول تبدیل کنند (Sturz & Christie, 2003). استفاده از کودهای زیستی فسفاته در شرایط کم آبیاری، با توسعه بر سیستم ریشه، موجب تعدیل اثرات تنش خشکی در نخود شد (Rabieyan et al., 2010).
استفاده از ترکیبهای ضد تنش، نیز یکی دیگر از راهکارها برای کاهش اثرات زیانآور تنش خشکی در شرایط دیم محسوب میشود. یکی از مهمترین و پرکاربردترین عناصر و ترکیبها که امروزه موردتوجه قرارگرفته است، سیلیسیم میباشد؛ سیلیسیم دومین عنصر فراوان موجود در پوسته زمین است، ولی به دلیل آنکه در دسته عناصر ضروری برای رشد قرار ندارد، نقشهای فیزیولوژیک آن کمتر مورد توجه قرارگرفته است. در یک بررسی، محلولپاشی سیلیسیم بر اندامهای هوایی رازیانه (Foeniculum vulgare)، سبب کاهش اثرات تنش خشکی و اکسیداتیو شد (Musapour & Asgharipour, 2016).
این پژوهش باهدف به حداقل رساندن مصرف کودهای شیمیایی رایج در کشت دیم نخود دسی و بررسی امکان جایگزین کردن آن با کودهای زیستی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد.
مواد و روشها
آزمایش بهصورت کرتهای خردشده و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. عوامل آزمایش شامل تیمار های مختلف کود زیستی بهعنوان کرت اصلی و ژنوتیپهای نخود دسی (MCC911، MCC603، MCC259، MCC83 و MCC291) بهعنوان کرتهای فرعی در نظر گرفته شدند. ژنوتیپهای مورد استفاده از مطالعات مقدماتی تحمل به سرما انتخاب شدند (جدول 1).
جدول 1- مشخصات ژنوتیپهای نخود موردمطالعه به همراه منشأ آنها
Table 1. Characteristics of the studied chickpea genotypes with their origin
Genotype |
Origin |
Type |
MCC†83 |
ICARDA |
Deci |
MCC259 |
IRAN |
Deci |
MCC291 |
ICARDA |
Deci |
MCC603 |
IRAN |
Deci |
MCC911 |
IRAN |
Deci |
†کلکسیون نخود مشهد
†MCC: Mashhad Chickpea Collection
تیمارهای تغذیهای شامل 1- پرایمینگ بذر همراه با کاربرد باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن (نیتروباکتر دایان)، باکتری حلکننده فسفات (فسفوپاورباکتر دایان) و باکتری حلکننده پتاسیم (پتاپاورباکتر دایان) قبل از کاشت، 2- استفاده از باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم قبل از کاشت، 3- پرایمینگ بذر همراه با کاربرد باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم قبل از کاشت به همراه محلولپاشی اسیدآمینه (آمینووافر دایان)، پتاسیم (پتاس وافر دایان) و سیلیسیم (سیلیکون دایان) در مراحل رشد، 4- استفاده از باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، باکتری حلکننده فسفات و باکتری حلکننده پتاسیم قبل از کاشت به همراه محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم در مراحل رشد و 5- شاهد (بدون تغذیه) بود. باکتریهای آزادزی تثبیتکننده نیتروژن، مجموعهای از سویههای Azospirillum sp ،Azotobacter sp ،.Bacillus sp، باکتریهای حلکننده فسفات مجموعهای از سویههای Bacillus sp و Pseudomonas sp و باکتریهای حلکننده پتاسیم مجموعهای از سویههای Bacillus sp و Pseudomonas بودند که بومی ایران هستند و توسط شرکت دانشبنیان زیست فناور خوشه از نقاط مختلف کشور جمعآوری و تکثیر شدند. از هر یک از باکتریها قبل از کاشت در کرتهای موردنظر به مقدار پنج لیتر در هکتار با تراکم جمعیت باکتری 107 سلول در میلیلیتر مایه تلقیح روی سطح خاک محلولپاشی و با خاک مخلوط شدند. محلولپاشی با اسیدآمینه (1000 پیپیام) در مرحله قبل از گلدهی و در مرحله 50 درصد گلدهی انجام شد و محلولپاشی با پتاسم (یک در هزار) و سیلیسیم (5/1 در هزار) در مرحله 50 درصد گلدهی انجام شد. جهت پرایمینگ بذرها از ترکیب اسید سالیسیلیک (آبنوش بذر دایان چهار پیپیام) به مدت پنج ساعت استفاده شد و پس از خشک کردن بذرها در دمای محیط، جهت کشت آماده شدند.
قبل از کاشت، از خاک مزرعه نمونهبرداری شد و میزان عناصر شامل نیتروژن، فسفر و پتاسیم اندازهگیری شد (جدول 2). فاصله بین ردیفها 50 سانتیمتر و فاصله روی ردیف 5/6 سانتیمتر (تراکم 30 بوته در مترمربع) در نظر گرفته شد. هر کرت شامل چهار ردیف سه متری بود و بین بلوکها نیز دو متر فاصله در نظر گرفته شد و بذرها در دهه اول اسفندماه روی خطوط کاشت در عمق دو سانتیمتری کشت شدند. کنترل علفهایهرز در طول فصل رشد از طریق وجین دستی صورت گرفت. آبیاری بلافاصله پس از کاشت انجام شد و در مرحله گلدهی نیز یک آبیاری تکمیلی انجام شد.
جدول 2- خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مزرعه آزمایشی (صفر-30 سانتیمتری)
Table 2. Physiochemical properties of the soil (0-30 cm)
Organic Carbon |
Total Nitrogen |
Availble Phosphorus |
Available Potassium |
Soil Acidity |
Electrical Conductivity |
Texture |
(%) |
(%) |
(mg.kg-1) |
(mg.kg-1) |
(pH) |
(dSm-1) |
|
0.61 |
0.063 |
12 |
120 |
7.41 |
2.88 |
Laom |
در مرحله 50 درصد گلدهی، میزان رنگدانههای فتوسنتزی برگ اندازهگیری شد. بهمنظور اندازهگیری رنگدانههای فتوسنتزی از روش Dere et al. (1998) استفاده شد. برای این منظور، رنگدانهها با استفاده از اتانول 96 درصد از 100 میلیگرم برگ تازه از برگهای جوان کاملاً توسعهیافته استخراج شدند. میزان جذب با استفاده از اسپکتروفتومتر در طولموجهای 648 و 664 نانومتر انجام شد و بر اساس معادلههای ( و 2، غلظت کلروفیلهای a و b محاسبه شد. بهمنظور اندازهگیری غلظت رنگدانهها، از جمع غلظت کلروفیل برگ استفاده شد؛ همچنین نسبت کلروفیل a به b نیز محاسبه شد.
معادله (1) Chla=13.36×A664– 5.19×A648
معادله (2) Chlb=27.43 A648 – 8.12 A664
در مرحله 50 درصد گلدهی، سطح سبز پنج گیاه توسط دستگاه اندازهگیری سطح برگ (مدل Delta-T، کشور انگلستان) تعیین شد. در انتهای فصل رشد و قبل از برداشت، صفات مورفولوژیک نظیر ارتفاع بوته، ارتفاع اولین غلاف و تعداد شاخههای فرعی ثبت شد. اجزای عملکرد شامل تعداد غلاف در بوته، درصد غلاف بارور، تعداد دانه در غلاف و وزن صد دانه با استفاده از سه بوته که بهطور تصادفی از کرت برداشت شدند، تعیین شدند. همچنین بهمنظور تعیین زیستتوده و عملکرد دانه، پس از حذف اثرات حاشیهای، بوتههای دو ردیف وسط هر کرت برداشت و پس از خشک شدن در هوای آزاد، وزن آنها تعیین شد. شاخص برداشت با استفاده از معادله (3) محاسبه شد:
معادله (3) 100×(زیستتوده/ وزن دانه)=شاخص برداشت
تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Minitab16 و مقایسه میانگین صفات با استفاده از آزمون حداقل اختلاف معنیدار در سطح احتمال پنج درصد انجام شد.
نتایج و بحث
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر برنامه تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر غلطت کلروفیل a معنیدار بود (جدول 3). ژنوتیپ MCC291 در تیمار پرایمینگ بذر و کودهای زیستی همراه با محلولپاشی و ژنوتیپ MCC83 در تیمار کودهای زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین غلظت کلروفیل a دارا بودند (جدول 4). در ژنوتیپ MCC83، کاربرد کودهای زیستی همراه محلولپاشی، سبب افزایش 98 درصدی غلظت کلروفیل a نسبت به تیمار شاهد شد و سایر تیمارها نسبت به تیمار شاهد از غلظت کلروفیل a کمتری برخوردار بودند. در ژنوتیپ MCC291 تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی، افزایش معنیدار غلظت کلروفیل a (45/2 برابر) را نسبت به شاهد به دنبال داشت (جدول 4). در ژنوتیپ MCC911 با وجود بیشتر بودن این صفت در اغلب تیمارها نسبت به شاهد، تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد. از سوی دیگر، در دو ژنوتیپهای MCC259 و MCC603 بیشترین غلظت کلروفیل a در تیمار شاهد مشاهده شد و استفاده از برنامه تغذیهای، تأثیر معنیداری بر این صفت نداشت (جدول 3).
جدول 3- منابع تغییر، درجه آزادی و سطح احتمال اثر برنامههای تغذیهای بر رنگدانههای فتوسنتزی و سطح سبز ژنوتیپهای نخود دسی.
Table 3. Source of variation, degree of freedom and probability levels of the effect of nutrition programs on photosynthesis pigment and green area index (GAI) in chickpea desi genotypes
GAI |
Total pigments |
Chlorophyll a/b |
Chlorophyll b |
Chlorophyll a |
df |
S.O.V |
0.389ns |
0.016* |
0.451ns |
0.007* |
0.137ns |
2 |
Block |
0.030ns |
0.001** |
0.140ns |
0.001** |
0.001** |
4 |
Nutrition program (N) |
- |
- |
- |
- |
- |
8 |
Error a |
0.001** |
0.016* |
0.064ns |
0.074ns |
0.001** |
4 |
Genotype (G) |
0.111ns |
0.001** |
0.001** |
0.001** |
0.001** |
16 |
N×G |
- |
- |
- |
- |
- |
40 |
Error |
27.6 |
13.1 |
9.8 |
12.9 |
15.6 |
|
CV% |
ns، *،** : بهترتیب غیر معنیدار و معنیدار در سطح احتمال پنج و یک درصد. CV: ضریب تغییرات.
Ns, * and **: non significant and significant at 5 and 1% of probability levels , CV: Coefficient of Variation.
نتایج نشان داد که اثر برنامههای تغذیهای و برهمکنش برنامه تغذیهای و ژنوتیپ بر غلظت کلروفیل b معنیدار بود (جدول 3). ژنوتیپ MCC291 در تیمار پرایمینگ بذر، کود زیستی همراه با محلولپاشی و ژنوتیپ MCC83 در تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین غلظت کلروفیل b دارا بودند (جدول 4). تغییرات غلظت کلروفیل b در ژنوتیپ MCC83 به شکلی بود که کاربرد کود زیستی همراه با محلولپاشی، سبب افزایش 50 درصدی غلظت کلروفیل b نسبت به تیمار شاهد شد و سایر تیمارها نسبت به تیمار شاهد از غلظت کلروفیل b کمتری برخوردار بودند (جدول 4). در ژنوتیپ MCC291 تیمار پرایمینگ بذر، کود زیستی همراه با محلولپاش،ی افزایش معنیدار غلظت کلروفیل a (45/2 برابر) را نسبت به شاهد به دنبال داشت (جدول 4). میزان تغییرات غلظت کلروفیل b در ژنوتیپ MCC911 به گونهای بود که با وجود بیشتر بودن این صفت در تمامی تیمارها نسبت به شاهد، تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد (جدول 4). از سوی دیگر در دو ژنوتیپهای MCC259 و MCC603، بیشترین میزان کلروفیل b در تیمار شاهد مشاهده شد و استفاده از منابع تغذیهای مورد آزمایش تأثیر معنیداری بر این صفت نداشت (جدول 4).
اثر برنامه تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی معنیدار بود (جدول 3). ژنوتیپ MCC291 در تیمار پرایمینگ بذر، کود زیستی همراه با محلولپاشی و ژنوتیپ MCC83 در تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی را دارا بودند (جدول 4). تغییرات غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی در ژنوتیپ MCC83 به شکلی بود که کاربرد کود زیستی همراه با محلولپاشی، سبب افزایش 98 درصدی این ویژگی نسبت به تیمار شاهد شد و سایر تیمارها نسبت به تیمار شاهد از غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی کمتری برخوردار بودند (جدول 4). در ژنوتیپ MCC291، تنها تیمار پرایمینگ بذر، کود زیستی همراه با محلولپاشی، سبب افزایش معنیدار غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی نسبت به شاهد شد و تفاوت بین تیمار پرایمینگ بذر، کود زیستی همراه با محلولپاشی با تیمار شاهد 1/1 برابر بود (جدول 4). میزان تغییرات غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی در ژنوتیپ MCC911 به گونهای بود که با وجود بیشتر بودن مقدار این صفت در تمامی تیمارها نسبت به شاهد، تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد (جدول 4). از سوی دیگر در دو ژنوتیپ MCC259 و MCC603، بیشترین غلظت کل رنگدانههای فتوسنتزی در تیمار شاهد مشاهده شد و استفاده از منابع تغذیهای مورد آزمایش، تأثیر معنیداری بر این صفت نداشت (جدول 4).
جدول 4- اثر برنامههای تغذیهای بر رنگدانههای فتوسنتزی و سطح سبز ژنوتیپهای نخود تیپ دسی.
Table 4. Effect of nutrition programs on photosynthesis pigment in chickpea desi genotypes
Parameters |
Nutrition program |
MCC83 |
MCC259 |
MCC291 |
MCC603 |
MCC911 |
Chlorophyll a (mg.gFW-1) |
Control |
0.200cd |
0.297bc |
0.205cd |
0.259cd |
0.171d |
P+BF+F |
0.169d |
0.172d |
0.502a |
0.255cd |
0.219cd |
|
BF+F |
0.396ab |
0.198cd |
0.209cd |
0.155d |
0.163d |
|
P+BF |
0.164d |
0.156d |
0.166d |
0.235cd |
0.192cd |
|
BF |
0.145d |
0.253cd |
0.206cd |
0.186cd |
0.252cd |
|
Chlorophyll b (mg.gFW-1) |
Control |
0.550c-h |
0.742a-c |
0.458d-h |
0.636b-d |
0.422d-h |
P+BF+F |
0.432d-h |
0.429d-h |
0.880a |
0.559c-f |
0.559c-h |
|
BF+F |
0.830ab |
0.454d-h |
0.501d-h |
0.399e-h |
0.399e-h |
|
P+BF |
0.358gh |
0.340h |
0.412d-h |
0.457c-g |
0.457d-h |
|
BF |
0.369f-h |
0.603b-e |
0.516c-h |
0.575d-h |
0.575c-g |
|
Chlorophyll a/b |
Control |
0.356b |
0.399b |
0.443ab |
0.407b |
0.405b |
P+BF+F |
0.392b |
0.401b |
0.573a |
0.431b |
0.392b |
|
BF+F |
0.478ab |
0.434ab |
0.432b |
0.398b |
0.409b |
|
P+BF |
0.445ab |
0.458ab |
0.403b |
0.410b |
0.418b |
|
BF |
0.393b |
0.421b |
0.399b |
0.408b |
0.436ab |
|
Total pigments (mg.gFW-1) |
Control |
0.751c-g |
1.039bc |
0.663d-g |
0.896b-d |
0.593d-g |
P+BF+F |
0.601d-g |
0.601d-g |
1.382 a |
0.848c-f |
0.777c-g |
|
BF+F |
1.226ab |
0.653d-g |
0.710c-g |
0.543e-g |
0.562e-g |
|
P+BF |
0.521fg |
0.495g |
0.577d-g |
0.807c-g |
0.649d-g |
|
BF |
0.514g |
0.855c-e |
0.721c-g |
0.647d-g |
0.827c-g |
پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F). میانگینهای دارای حروف مشابه در هر صفت، اختلاف معنیدار (LSD) در سطح احتمال پنج درصد و بر اساس آزمون حداقل تفاوت معنیدار، ندارند. MCC: کلکسیون نخود مشهد (بانک بذر نخود پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد).
Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F). Means with at least one similar letter are not significantly different (P≤0.05) based on last significant difference test (LSD). MCC: Mashhad Chickpea Collection.
ژنوتیپهای نخود تیپ دسی مورد مطالعه، از نظر شاخص سطح سبز با هم تفاوت معنیداری اشتند، ولی اثر برنامههای تغذیهای و برهمکنش برنامههای تغذیهای و ژنوتیپ بر شاخص سطح سبز معنیدار نبود (جدول 3). ژنوتیپ MCC911 در تیمار کود زیستی، بیشترین شاخص سطح سبز را دارا بود (جدول 4).
وجود باکتریهای تثبیتکننده نیتروژن و همچنین باکتریهای حلکننده فسفر و پتاسیم، موجب بهبود شرایط خاک از نظر عناصر تغذیهای میشود. بهبود میزان عناصر خاک، موجب افزایش رنگدانههای فتوسنتزی خواهد شد، بهطوریکه نیتروژن 40 تا 50 درصد ماده خشک پروتوپلاسم را تشکیل میدهد و این ماده تشکیلدهنده اسیدهای آمینه و پیوندهای پروتئینها است. نیتروژن بهعنوان ماده اصلی تشکیلدهنده کلروفیل، نقش مهمی در استفاده از انرژی نوری جذبشده و متابولیسم کربن فتوسنتزی دارد. از طرفی اسیدهای آمینه بهعنوان پیش سازها و ترکیبهای پروتئین در نظر گرفته میشوند (Sh Sadak et al., 2015) که برای تحریک رشد سلولی مهم هستند. آنها حاوی اسید و گروههای اصلی هستند و بهعنوان بافر عمل میکنند که به حفظ مقدار مطلوب pH در سلولهای گیاهی کمک میکنند. در مطالعه حاضر بهنظر میرسد که واکنش ژنوتیپها به برنامههای تغذیهای متفاوت بود، اما در بسیاری از ژنوتیپها، پرایمینگ بذر با مصرف باکتریها قبل از کشت همراه با محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم در مراحل رشد، موجب بهبود رنگدانههای فتوسنتزی شد.
شکل 1- اثر برنامههای تغذیهای بر شاخص سطح سبز در ژنوتیپهای نخود دسی. پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F).
Figure 1. Effect of nutrition programs on green area index in chickpea desi genotypes. Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F).
اثر برنامه تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر ارتفاع بوته معنیدار بود (جدول5). ژنوتیپهای MCC259، MCC911 در تیمار کود زیستی و MCC83 در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین میزان ارتفاع بوته را به خود اختصاص دادند (جدول 5). تغییرات ارتفاع بوته بین تیمارها در ژنوتیپ MCC83 به شکلی بود که کاربرد کود زیستی همراه محلولپاشی، سبب افزایش 17 درصدی نسبت به تیمار شاهد شد و سایر تیمارها نسبت به تیمار شاهد از غلظت کمتری برخوردار بودند (جدول 5). از سوی دیگر در ژنوتیپهای MCC911، MCC291، MCC603، MCC259، بیشترین میزان ارتفاع بوته در تیمار کود زیستی نسبت به شاهد مشاهده شد، ولی با این وجود، تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد (جدول 5).
جدول 5- منابع تغییر، درجه آزادی و سطح احتمال اثر برنامه تغذیهای بر صفات موردبررسی در ژنوتیپهای نخود دسی.
Table 5. Source of variation, degree of freedom and probability levels of effect of nutrition programs on measured traits of chickpea desi genotypes
S.O.V |
df |
Plant height |
Lowest pod height |
Branch No. |
Biomass |
Pod No. Plan |
Block |
2 |
0.572ns |
0.070ns |
0.132ns |
0.232ns |
0.197ns |
Nutrition program (N) |
4 |
0.001** |
0.001** |
0.001** |
0.035* |
0.007* |
Error a |
8 |
- |
- |
- |
- |
- |
Genotype (G) |
4 |
0.001** |
0.001** |
0.002** |
0.001** |
0.001** |
N×G |
16 |
0.001** |
0.002** |
0.054ns |
0.122ns |
0.013** |
Error |
40 |
- |
- |
- |
- |
- |
CV% |
|
4.7 |
9.5 |
9.1 |
19.5 |
16 |
ns، * و** :بهترتیب غیر معنیدار و معنیدار در سطح احتمال پنج و یک درصد. CV: ضریب تغییرات
Ns, * and **:: non significant and significant at 5% and 1% of probability levels, respectively. CV: Coefficient of Variation.
نتایج نشان داد که اثر برنامههای تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر ارتفاع اولین غلاف از سطح خاک معنیدار بود (جدول 5). ژنوتیپهای MCC259، MCC911 در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین میزان ارتفاع اولین غلاف از سطح زمین را دارا بودند (جدول 5). تغییرات ارتفاع اولین غلاف از سطح خاک در ژنوتیپ MCC83 به شکلی بود که علیرغم بیشتر بودن این صفت در تمامی تیمارها نسبت به شاهد، تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد (جدول 6). در ژنوتیپ MCC911، MCC259، بیشترین میزان ارتفاع اولین غلاف از سطح خاک در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی مشاهده شد؛ با این وجود، تفاوت معنیداری بین تیمارها نسبت به شاهد مشاهده نشد (جدول 5). در ژنوتیپ MCC291 تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی، ارتفاع اولین غلاف از سطح خاک افزایش معنیدار نسبت به شاهد به دنبال داشت (جدول 6). از سوی دیگر در ژنوتیپ MCC603، بیشترین میزان ارتفاع اولین غلاف از سطح در خاک در تیمار شاهد مشاهده شد (جدول 6).
ارتفاع اولین غلاف از سطح خاک در برداشت مکانیزه از اهمیت ویژهای برخوردار است. مطالعات نشان داده است که استفاده از کودهای زیستی و جایگزین کردن آن با کودهای شیمیایی رایج، بر فاصله اولین غلاف از سطح خاک تأثیر معنیداری داشته است (Mansurghanai et al 2016). همچنین بر اساس نتایج پژوهشها، استفاده از کودهای زیستی بهخصوص نیتروژن، سبب افزایش رشد و ارتفاع گیاه و به متعاقب آن افزایش ارتفاع نخستین غلاف از سطح میشود (Vessey, 2003). در مطالعه حاضر، بهنظر میرسد که واکنش ژنوتیپها به برنامههای تغذیهای، مثبت بوده است و در بسیاری از ژنوتیپها، مصرف باکتریها قبل از کشت همراه با محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم در مراحل رشد، موجب افزایش ارتفاع اولین غلاف از سطح خاک شد.
جدول 6- برهمکنش برنامه تغذیهای و ژنوتیپهای نخود دسی در صفات موردمطالعه
Table 6. Intraction effects of nutrition programs and chickpea desi genotypes on measured traits
Parameters |
Nutrition program |
MCC83 |
MCC259 |
MCC291 |
MCC603 |
MCC911 |
Plant height (cm) |
Control |
38.0b-g |
42.7ab |
33.2f-h |
33.9e-g |
42.2ab |
P+BF+F |
44.6a |
41.3a-c |
35.1d-h |
33.6e-g |
40.2a-d |
|
BF+F |
36.7b-h |
39.2a-f |
35.7c-h |
32.1gh |
42.5ab |
|
P+BF |
35.3c-h |
39.2a-f |
31.2h |
33.6e-g |
40.9a-d |
|
BF |
37.9b-g |
44.4a |
35.8c-h |
34.9d-h |
45.0a |
|
Lowest pod height (cm) |
Control |
16.9a-i |
19.1a-g |
14.9e-i |
15.0e-i |
20.3a-e |
P+BF+F |
19.8a-f |
22.2a |
20.2a-e |
14.5f-i |
21.9a |
|
BF+F |
15.7c-i |
18.4a-h |
18.4a-h |
12.1i |
21.0a-d |
|
P+BF |
17.4a-i |
21.4a-c |
13.9g-i |
13.0h-i |
20.8a-d |
|
BF |
17.4a-i |
18.6a-h |
16.4b-i |
12.9h-i |
17.4a-i |
|
Pod No. Plant-1 |
Control |
50.6a-c |
53.6a-c |
45.0bc |
73.3ab |
60.0a-c |
P+BF+F |
64.3a-c |
63.4a-c |
42.0c |
59.3a-c |
39.0c |
|
BF+F |
80.8a |
62.0a-c |
41.1c |
61.3a-c |
60.1a-c |
|
P+BF |
48.8bc |
49.0bc |
39.0c |
60.0a-c |
46.0bc |
|
BF |
43.8bc |
56.8a-c |
43.0bc |
64.5a-c |
49.0bc |
پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F). میانگینهای دارای حروف مشابه در هر صفت، اختلاف معنیدار (LSD) در سطح احتمال پنج درصد و بر اساس آزمون حداقل تفاوت معنیدار، ندارند. MCC: کلکسیون نخود مشهد (بانک بذر نخود پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد).
Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F). Means with at least one similar letter are not significantly different (P≤0.05) based on last significant difference test (LSD). MCC: Mashhad Chickpea Collection.
نتایج حاکی از آن بود که اثر برنامه تغذیهای و ژنوتیپ بر تعداد شاخه در بوته معنیدار بود و از طرف دیگر، برهمکنش کود زیستی و ژنوتیپ از نظر این صفت معنیدار نبود (جدول 5). تیمارهای تغذیهای موجب کاهش تعداد شاخه در بوته شد، بهطوریکه تیمار شاهد دارای بیشترین تعداد شاخه در بوته بود (شکل A2). در میان ژنوتیپهای مورد مطالعه، MCC259 بیشترین تعداد شاخه در بوته را تولید کرد که تفاوت معنیداری با سایر ژنوتیپها داشت (شکل B2).
کودهای زیستی سبب افزایش تعداد شاخه در نخود میشود (Izadi Darbandi et al., 2019). بهنظر میرسد که کودهای زیستی از طریق فراهمی عناصر تغذیهای، رشد رویشی گیاه را بهبود میبخشد که در نتیجه آن، سطح فتوسنتزی افزایش مییابد و متعاقب آن، سهم جوانههای جانبی نیز از مواد فتوسنتزی افزایش پیدا میکند (Danesh Shahraki et al., 2008)؛ بنابراین سبب افزایش سنتز هورمونهای رشد و تحریککننده جوانههای جانبی میشود که موجبات افزایش شاخه را فراهم میآورد. از طرفی دیگر، عدم تأثیر کودهای زیستی بر تعداد شاخه نیز گزارش شده است (Safa Pour et al., 2010).
شکل 2- اثر برنامههای تغذیهای (A) و ژنوتیپهای نخود دسی (B) بر تعداد شاخه در بوته. پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F). MCC: کلکسیون نخود مشهد (بانک بذر نخود پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد).
Figure 2. Effect of nutrition program (A) and genotype (B) on number of branchs in chickpea desi genotypes. Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F). MCC: Mashhad Chickpea Collection.
اثر برنامه تغذیهای و ژنوتیپ بر وزن خشک تک بوته معنیدار بود و از طرف دیگر، برهمکنش کود زیستی در ژنوتیپ از نظر این صفت معنیدار نبود (جدول 5). کاربرد کودهای زیستی همراه محلولپاشی، بیشترین وزن خشک تک بوته را دارا بود و نسبت به تیمار شاهد، 5/9 درصد افزایش داشت (شکل A3). در میان ژنوتیپهای مورد مطالعه، بیشترین و کمترین وزن خشک تک بوته بهترتیب مربوط به MCC83 و MCC291 با اختلاف 49 درصد تعلق داشت (شکل B3).
شکل 3- اثر برنامههای تغذیهای (A) و ژنوتیپهای نخود دسی (B) بر خشک تک بوته. پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F). MCC: کلکسیون نخود مشهد (بانک بذر نخود پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد).
Figure 3. Effect of nutrition program (A) and genotype (B) on bimass in chickpea desi genotypes. Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F). MCC: Mashhad Chickpea Collection.
اثر برنامه تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر تعداد کل غلاف در بوته معنیدار بود (جدول 5). ژنوتیپ MCC83 در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین تعداد کل غلاف در بوته دارا بود (جدول 6). تغییرات تعداد کل غلاف در بوته در ژنوتیپ MCC83 بین تیمارها به شکلی بود که کاربرد کودهای زیستی همراه محلولپاشی، سبب افزایش 80 درصدی تعداد کل غلاف در بوته نسبت به تیمار شاهد شد (جدول 6). در ژنوتیپ MCC259 بیشترین تعداد کل غلاف در بوته در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی مشاهده شد، ولی با این حال تفاوت بین تیمارها نسبت به شاهد از نظر این صفت معنیدار نبود (جدول 6). از سوی دیگر در ژنوتیپ MCC603 و MCC291 بیشترین تعداد کل غلاف در بوته در تیمار شاهد مشاهده شد (جدول 6). در ژنوتیپ MCC911 برخلاف سایر ژنوتیپها، بیشترین تعداد کل غلاف در بوته در کاربرد کود زیستی همراه با محلولپاشی به دست آمد که با تیمار شاهد تفاوت معنیداری نداشت (جدول 6).
تعداد کل غلاف در بوته، یکی از اجزای اصلی عملکرد است، زیرا از یک طرف دربرگیرنده تعداد دانه است و از طرفی، دیگر آسیمیلات فتوسنتزی مورد نیاز برای دانهها را تأمین میکند؛ بنابراین هرچه تعداد غلاف بیشتر باشد، آن عملکرد دانه بیشتر خواهد شود (Nabati et al., 2019). نتایج سایر پژوهشها حاکی از افزایش تعداد غلاف در بوته در نتیجه استفاده از کودهای زیستی است (Kumar et al., 2009). همچنین پژوهشگران مصرف کودهای زیستی را دلیلی بر افزایش تعداد غلاف در بوته دانستند (Kalantarahmadi et al., 2009). از طرفی، افزایش تعداد غلاف در بوته را میتوان به تأثیر مثبت کودهای زیستی در لقاح، تولید مخازن زایشی بیشتر و کاهش تعداد گلهای عقیم به دلیل افزایش فتوسنتز و انتقال عناصر تغذیهای نسبت داد (Rezvani Moghaddam & Samarjan, 2009)، اما در مطالعه حاضر بهنظر میرسد که واکنش ژنوتیپها به برنامههای تغذیهای متفاوت بود، اما در برخی از ژنوتیپها (MCC83، MCC259) مصرف کودهای زیستی قبل از کشت همراه با محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم در مراحل رشد، موجب افزایش تعداد غلاف در بوته شد.
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر ژنوتیپ و برهمکنش ژنوتیپ در برنامه تغذیهای بر تعداد دانه در غلاف معنیدار بود و از طرف دیگر بین برنامههای تغذیهای از نظر این صفت تفاوتها معنیدار نبود (جدول 7). ژنوتیپ MCC911 در تیمار کودهای زیستی، بیشترین تعداد دانه در غلاف دارا بود، ولی با این وجود، بین تیمارها در ژنوتیپهای مختلف از نظر این صفت تفاوت معنیداری مشاهده نشد (جدول 8).
جدول 7- منابع تغییر، درجه آزادی و سطح احتمال اثر برنامه تغذیهای بر صفات موردبررسی در ژنوتیپهای نخود دسی.
Table 7. Source of variation, degree of freedom and probability levels of the effects of nutrition programs on measured traits of chickpea desi genotypes
S.O.V |
df |
Grain. Pod-1 |
100- grain weight |
Grain yield |
Biological yield |
Harvest Index |
Block |
2 |
0.478ns |
0.001** |
0.001** |
0.001** |
0.457ns |
Nutrition program (N) |
4 |
0.337ns |
0.001** |
0.001** |
0.093ns |
0.001** |
Error a |
8 |
- |
- |
- |
- |
- |
Genotype (G) |
4 |
0.001** |
0.001** |
0.001** |
0.001** |
0.309ns |
N×G |
16 |
0.002** |
0.011* |
0.001** |
0.136ns |
0.044ns |
Error |
40 |
- |
- |
- |
- |
- |
CV% |
|
5.2 |
1.6 |
8.8 |
4.1 |
10.5 |
ns، * و** :بهترتیب غیر معنیدار و معنیدار در سطح احتمال پنج و یک درصد. CV: ضریب تغییرات
Ns, * and **:: non significant and significant at 5% and 1% of probability levels, respectively. CV: Coefficient of Variation.
تعداد دانه در غلاف، یکی دیگر از اجزای مهم در تعیین عملکرد است. مطالعات پیشین نشان داد که تعداد دانه در غلاف، بیشترین اثر مستقیم را بر عملکرد داشته است و متأثر از تعداد غلاف در بوته میباشد. استفاده از کودهای زیستی و شیمیایی، سبب افزایش تعداد دانه در غلاف در نخود میشود (Rabiiyan et al., 2010). در پژوهشی دیگر، کودهای زیستی همراه با بقایای آلی، تأثیر معنیداری بر تعداد دانه در غلاف لوبیا داشتند (Radwan & Awad, 2002). از طرف دیگر، گزارشهایی نیز مبنی بر عدم تأثیر تیمارهای کود زیستی بر تعداد غلاف در بوته وجود دارد (Alamimilani et al., 2013). در مطالعه حاضر نیز صفت تعداد دانه در غلاف، تحت تأثیر تیمارهای برنامه تغذیهای قرار نگرفت.
نتایج تجزیه واریانس حاکی از آن بود که اثر برنامه تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر وزن صد دانه معنیدار بود (جدول 7). در ژنوتیپ MCC83، تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین میزان وزن صد دانه مشاهده شد و تفاوت بین تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی با شاهد 10 درصد بود (جدول 8). ژنوتیپ MCC259 در تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی و ژنوتیپ MCC291 در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی، بیشترین میزان وزن صد دانه دارا بودند، ولی با این وجود تفاوت بین تیمارها نسبت به شاهد از نظر این صفت معنیدار نبود (جدول 8). تغییرات وزن صد دانه در ژنوتیپ MCC603 به شکلی بود که کاربرد پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی، سبب افزایش 25 درصدی وزن صد دانه نسبت به تیمار شاهد شد (جدول 8). از سوی دیگر در ژنوتیپ MCC911 بیشترین میزان وزن صد دانه در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی مشاهده شد که تفاوت بین تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی با شاهد 17 درصد بود (جدول 8).
وزن صد دانه یکی دیگر از اجزای عملکرد است که مستقیماً وابسته به مواد فتوسنتزی که بعد از گردهافشانی منتقل میشود میباشد (Regan et al, 2006). این مواد حاصل فتوسنتز جاری و یا انتقال مجدد مواد فتوسنتزی که در طی فصل رشد در اندامهای نظیر ریشه یا ساقه ذخیرهشده است میباشد؛ بنابراین یک رابطه مستقیم بین طول دوره پر شدن دانه و وزن صد دانه وجود دارد (et al., 2010 Akbari). نتایج مطالعات حاکی از معنیدار بودن اثر کودهای زیستی بر وزن صد دانه بوده است (Mansurghanai et al., 2016). همچنین پژوهشگران گزارش کردند که کودهای زیستی موجب افزایش وزن صد دانه میشود (Yahalom et al., 1991). در مطالعه حاضر، واکنش ژنوتیپها از نظر این صفت به برنامه تغذیهای معنیدار بود و برنامه تغذیهای از طریق افزایش مقدار مواد فتوسنتزی در طول مدت پر شدن دانه، سبب افزایش وزن صد دانه شد.
نتایج این مطالعه حاکی از اثر معنیدار برنامههای تغذیهای، ژنوتیپ و برهمکنش آنها بر عملکرد دانه بود (جدول 7). ژنوتیپ MCC259 در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی، پرایمینگ و کود زیستی همراه با محلولپاشی و ژنوتیپ MCC911 در تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی بیشترین مقدار عملکرد دانه دارا بودند (جدول 8). تغییرات عملکرد دانه در ژنوتیپ MCC83، MCC259 به شکلی بود که کاربرد پرایمینگ بذر و کود زیستی، سبب افزایش10 و 37 درصدی عملکرد دانه نسبت به تیمار شاهد شد (جدول 8). میزان تغییرات عملکرد دانه بین تیمارهای مختلف تغذیهای در ژنوتیپهای MCC291، MCC603 به شکلی بود که بیشترین میزان عملکرد دانه بهترتیب در تیمارهای کود زیستی و محلولپاشی و پرایمینگ بذر و کود زیستی همراه با محلولپاشی مشاهده شد، ولی با این وجود تفاوت معنیداری بین تیمارها نسبت به شاهد از نظر این صفت مشاهده نشد (جدول 8). در ژنوتیپ MCC911 تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی، بیشترین میزان عملکرد دانه را نسبت به شاهد به دنبال داشت و تفاوت بین تیمار کود زیستی همراه با محلولپاشی با شاهد 39 درصد بود (جدول 8).
پژوهشگران گزارش کردند که کاربرد کودهای زیستی بیوفسفر، سبب افزایش چشمگیر عملکرد دانه نخود در مقایسه با شاهد میشود (Rabieyan et al., 2011). کودهای زیستی از طریق افزایش جذب عناصر تغذیهای برای رشد گیاه، سبب افزایش عملکرد دانه میشوند. همچنین یکی دلایل افزایش عملکرد دانه در نتیجه استفاده از کودهای زیستی، افزایش مقدار جذب عناصر تغذیهای و نیز افزایش سطح ریشه است (Rabieyan et al., 2011). بهنظر میرسد که در مطالعه حاضر، برنامههای تغذیهای مورد استفاده از طریق افزایش قابلیت جذب و انتقال عناصر تغذیهای و به دنبال آن افزایش طول دوره پر شدن دانه، سبب افزایش عملکرد دانه شد.
جدول 8- اثر برنامه تغذیهای بر عملکرد و اجزای عملکرد ژنوتیپهای نخود دسی
Table 8. Effect of nutrition programs on yield and yield components of chickpea desi genotypes
Parameters |
Nutrition program |
MCC83 |
MCC259 |
MCC291 |
MCC603 |
MCC911 |
Grain. Pod-1 |
Control |
1.0b |
1.1b |
1.1b |
1.1b |
1.3ab |
P+BF+F |
1.3ab |
1.2ab |
1.1b |
1.3ab |
1.1b |
|
BF+F |
1.0b |
1.1b |
1.0b |
1.2ab |
1.3ab |
|
P+BF |
1.3ab |
1.3ab |
1.0b |
1.3ab |
1.1b |
|
BF |
1.1b |
1.1b |
1.0b |
1.2ab |
1.5a |
|
100- grain weight (g) |
Control |
22.2a-c |
21.9a-c |
20.5a-d |
12.8f |
21.1a-c |
P+BF+F |
24.5ab |
23.9ab |
22.9ab |
16.0d-f |
23.1ab |
|
BF+F |
18.1c-e |
24.6a |
21.0a-c |
14.3ef |
21.4a-c |
|
P+BF |
22.8a-c |
24.4ab |
23.7ab |
14.6ef |
24.7a |
|
BF |
21.0a-c |
23.5ab |
22.1a-c |
14.3ef |
19.9b-d |
|
Grain yield (g.m-2) |
Control |
133.4e f |
170.0b-e |
138.0d-f |
125.2ef |
147.5c-f |
P+BF+F |
122.1f |
212.2ab |
158.3c-f |
144.1d-f |
184.5b-d |
|
BF+F |
130.9ef |
192.7a-c |
167.1b-f |
119.9f |
205.6ab |
|
P+BF |
143.0d-f |
232.9a |
146.0c-f |
143.7d-f |
166.5b-f |
|
BF |
136.1ef |
158.2c-f |
152.8c-f |
144.1d-f |
155.1c-f |
پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F). میانگینهای دارای حروف مشابه در هر صفت، اختلاف معنیدار (LSD) در سطح احتمال پنج درصد و بر اساس آزمون حداقل تفاوت معنیدار، ندارند. MCC: کلکسیون نخود مشهد (بانک بذر نخود پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد).
Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F). Means with at least one similar letter are not significantly different (P≤0.05) based on last significant difference test (LSD). MCC: Mashhad Chickpea Collection.
اثر برنامههای تغذیهای و برهمکنش برنامههای تغذیهای و ژنوتیپ بر زیستتوده معنیدار نبود و از طرف دیگر، تفاوت بین ژنوتیپها از نظر این صفت معنیدار بود (جدول 7). ژنوتیپهای MCC259 و MCC606 بهترتیب بیشترین و کمترین زیستتوده کل را تولید کردند و تفاوت میان آنها 41 درصد بود (شکل A4).
بررسی اثر ژنوتیپ و برهمکنش برنامه تغذیهای و ژنوتیپ بر شاخص برداشت معنیدار نبود، درصورتیکه اثر برنامه تغذیهای بر این صفت معنیدار بود (جدول6) و ژنوتیپ MCC259 در تیمار پرایمینگ بذر و کود زیستی، بیشترین میزان شاخص برداشت را دارا بود (جدول 8).
نتیجهگیری کلی
بهطورکلی، ژنوتیپهای مورد مطالعه نخود دسی از عملکرد بالا و قابل قبولی برخوردار بودند، بهطوریکه کمترین عملکرد با 119 گرم در مترمربع به ژنوتیپ MCC603 در تیمار کاربرد باکتریها همراه با محلولپاشی اسیدآمینه، پتاسیم و سیلیسیم تعلق داشت که از متوسط تولید در کشور بالاتر است. از طرفی، بیشترین عملکرد دانه در ژنوتیپ MCC259 در تیمار پرایمینگ بذر همراه با کاربرد باکتریها با 233 گرم در مترمربع تولید شد (جدول 8). کاربرد تیمارهای مختلف تغذیهای، موجب بهبود وضعیت رنگدانههای فتوسنتزی و همچنین اجزای عملکرد در ژنوتیپهای مورد مطالعه شد که در نهایت به بهبود عملکرد منتهی شد. با این وجود هر یک از ژنوتیپها، واکنش متفاوتی به برنامههای تغذیهای نشان دادند، بهطوریکه ژنوتیپهای MCC83، MCC59 در تیمار پرایمینگ بذر همراه با استفاده از کود زیستی و ژنوتیپهای MCC291 و MCC911 در تیمار کود زیستی همراه با محلول پاشی و در ژنوتیپ MCC603 در سه تیمار پرایمینگ بذر همراه با کود زیستی و محلول پاشی، پرایمینگ بذر همراه با استفاده از کود زیستی و تیمار کود زیستی، بالاترین عملکرد را تولید کردند (جدول 8). با توجه به عملکردهای بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که تغذیه زیستی موجب بهبود رشد و بهتبع آن افزایش عملکرد گیاه نخود و همچنین از طرفی دیگر سبب کاهش مصرف کودهای شیمیایی رایج شده است و در نتیجه سبب کاهش هزینهها، حفظ سلامت خاک و تولیدات کشاورزی و همچنین کاهش آلودگی زیستمحیطی ناشی از مصرف کودهای شیمیایی شده است. درنهایت ژنوتیپ MCC911 در تیمار کود زیستی همراه با محلول پاشی به عنوان برترین تیمار از نظر عملکرد معرفی میشود.
شکل 4- اثر ژنوتیپهای نخود دسی بر زیستتوده (A) و اثر برنامههای تغذیهای (B) بر شاخص برداشت در نخود دسی. پرایمینگ (P)،کود زیستی (BF) و محلولپاشی (F). MCC: کلکسیون نخود مشهد (بانک بذر نخود پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد).
Figure 4. Effect of genotype on biomass (A) and effect of nutrition program (B) on harvest index in chickpea desi genotypes. Priming (P), Biofertilizer (BF), Folaria application (F). MCC: Mashhad Chickpea Collection.
REFERENCES
REFERENCES