Document Type : Research Paper
Authors
1 Dryland Agricultural Research Institute (DARI), Maragheh, Iran
2 Dept. of Plant Production and Genetics, Faculty of Agriculture, Urmia University, Urmia, Iran
3 Plant Production and Genetics, Faculty of Agriculture and Natural Resources, Urmia University, Urmia, Iran Dryland Agricultural Research Institute (DARI), Maragheh, Iran
4 Agricultural and Natural Resource Research Center (ANRRC) of Kordestan, AREEO, Sanandaj, Iran
5 Dryland Agricultural Research Institute (DARI), Shirvan, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
نخود (Cicer arietinum L.) با دارا بودن انواع ویتامینها، مواد معدنی و پروتئین، سومین گیاه مهم از تیره حبوبات در جهان و مهمترین آنها در ایران است (Kanouni et al., 2016). این گیاه علاوه بر اهمیت تغذیهای، بهعنوان یک محصول کمهزینه در نظامهای زراعی نیز مطرح است. گرچه نخود قابلیت سازگاری به طیف وسیعی از شرایط محیطی را دارد، اما همانند دیگر گیاهان زراعی و دارویی، تنشهای محیطی از جمله کم آبی، کاهشدهنده رشد و عملکرد نخود بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک دنیاست. این مورد، ضرورت افزایش تولید نخود در واحد سطح به ویژه در دیمزارها را نشان میدهد.
از زمانهای گذشته، فرآیند گزینش ژنوتیپهای مطلوب، امری متداول در بهنژادی گیاهان بوده است، اما اثر متقابل ژنوتیپ و محیط، کارایی انتخاب این ژنوتیپها را کاهش میدهد و تفسیر نتایج را پیچیده میکند و بهنژادگران را در معرفی ارقام با چالش مواجه ساخته است (Annicchiarico & Perenzin, 1994). این اثر به این دلیل است که یک ژنوتیپ خاص در مواجه با شرایط محیطی مختلف، پاسخهای متفاوتی میدهد و در بدترین حالت، تفاوت پاسخها به اندازهای است که رتبه عملکرد ژنوتیپها را در محیطهای مختلف تغییر میدهد؛ بنابراین احتمال وجود اثر متقابل ژنوتیپ و محیط، ارزیابی ژنوتیپها را در مکانها و سالها مختلف توجیه میکند. نتایج چنین آزمایشهای پرهزینهای که از آنها با عنوان آزمایشهای چندمحیطی یاد میشود، منجر به توصیههای قابل اعتمادتری از سوی بهنژادگران میگردد. در حالت کلی، نخستین گام در تجزیه دادههای ارزشمند چندمحیطی، انجام تجزیه واریانس و بررسی وجود اثر متقابل معنیدار ژنوتیپ و محیط است. اما باید توجه داشت که همگنی واریانس خطاهای آزمایشی در محیطهای مورد آزمون، بسیار مهم است، زیرا در صورت همگن نبودن واریانسها، الگوهای مشاهده شده در تحلیلهای بعدی میتواند ناشی از خطاها باشد و منجر به نتایج گمراه کنندهای شود
(Laffont et al., 2013).
در سالهای اخیر، رویکردهای مختلفی برای تشریح اثر متقابل ژنوتیپ و محیط ابداع شده است که مدل اثرهای اصلی افزایشی و اثر متقابل ضربپذیر[1] (AMMI) و بایپلات GGE[2]، از جمله پرکاربردترین و مؤثرترین آنها است (Shahriari et al., 2018). مناسب بودن مدل AMMI در بررسی آزمایشهای چندمحیطی به اثبات رسیده است
(Ndhlela et al., 2014)؛ همچنین کاربرد این روش در تجزیه اثر متقابل ژنوتیپ و محیط و سودمندی آن در تعیین پایداری عملکرد لاینها تأیید شده است (Babaei et al., 2018). روش بایپلات GGE نیز با حذف اثر محیط و ترکیب اثر ژنوتیپ و اثرمتقابل ژنوتیپ و محیط، منجر به ارائه نتایج قابل اعتمادتری میشود (Yan et al., 2007). بایپلاتهای ارائه شده توسط این روشها میتوانند در ارزیابی همزمان عملکرد و پایداری و نیز انتخاب ژنوتیپها با سازگاری عمومی و خصوصی بالا مورد استفاده قرار گیرند. این دو مفهوم از سازگاری، رویکرد عمده بهنژادگران در انتخاب ژنوتیپها طی آزمایشهای چند محیطی میباشد؛ به این صورت که سازگاری عمومی بر اساس متوسط عملکرد ژنوتیپها در تمام محیطها میباشد، در حالی که سازگاری خصوصی، انتخاب بر پایه متوسط عملکرد ژنوتیپها در یک زیرمجموعه از محیطهای خاص است (Gauch et al., 2008). علاوه بر بایپلات که تفسیر نتایج را تسهیل میکند، پژوهشگران، چندین آماره در مدل AMMI پیشنهاد دادهاند که پرکاربردترین آن، ارزش پایداری AMMI یا ASV میباشد که مبتنی بر دو مؤلفه اول است؛ درحالی که سایر آمارهها از مؤلفههای دیگر هم استفاده میکنند و هر کدام جنبههای مختلفی از تغییرات را با استفاده از مؤلفههای باقیمانده در مدل نشان میدهند (Akbarpour et al., 2011; Zali et al., 2012; Ajay et al., 2020).
وجود اثر متقابل معنیدار ژنوتیپ و محیط بر عملکرد دانه نخود در چندین پژوهش گزارش شده است و پژوهشگران از روشهای مختلفی جهت بررسی آن استفاده کردهاند. Zali et al (2011) با بهرهگیری از آمارههای یک متغیره و مدلهای رگرسیونی بیان کردند که حساسیت تعداد دانه در غلاف به تغییرات محیطی کمتر است و این جزء از عملکرد میتواند تحت شرایط دیم، نقش بیشتری را در پایداری عملکرد نخود داشته باشد. Farshadfar et al (2012) از آماره چند متغیره ASV در کنار آمارههای پارامتری و ناپارامتری جهت انتخاب ژنوتیپهای پایدار نخود استفاده کردند. در پژوهشی دیگر و در آزمایشهای چندمحیطی عملکرد دانه نخود، Kanouni et al (2016) تحت شرایط دیم دو ژنوتیپ با قابلیت سازگاری خصوصی بالا و سه ژنوتیپ با سازگاری عمومی مطلوب را از طریق روش بایپلات GGE شناسایی کردند. Pouresmael et al (2018) عملکرد و پایداری عملکرد ژنوتیپهای بومی نخود تیپ کابلی را به همراه سه رقم شاهد تحت شرایط دیم مورد ارزیابی قرار دادند؛ نتایج حاصل از روشهای چندمتغیره از جمله AMMI و بایپلات GGE، پنج ژنوتیپ با عملکرد بالاتر از میانگین و پایداری مطلوب را برای توسعه ارقام جدید معرفی نمودند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پایداری عملکرد دانه ژنوتیپهای نخود و سازگاری عمومی و خصوصی این ژنوتیپها بر اساس مدلهای AMMI و بایپلات GGE بود.
مواد و روشها
تعداد 18 لاین و رقم نخود سفید، بهصورت طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار و در سه ایستگاه سردسیری تحقیقات کشاورزی دیم شامل مراغه، کردستان و شیروان، بهمدت سه سال زراعی (1392-95) در کشت بهاره ارزیابی شدند. مشخصات ژنوتیپها و محیطهای مورد مطالعه در جدول 1 ارائه شده است.
جدول 1- مشخصات ژنوتیپها و محیطهای مورد مطالعه
Table 1. Characteristics of the studied genotypes and environments
Genotypes |
||||||||||
Origin |
Name |
No. |
|
Origin |
Name |
No. |
||||
ICARDA |
FLIP 06-88C |
G10 |
|
ICARDA |
ILC 484 |
G1 |
||||
ICARDA |
FLIP 07-6C |
G11 |
|
ICARDA |
FLIP 86-5C |
G2 |
||||
ICARDA |
FLIP 07-105C |
G12 |
|
ICARDA |
FLIP 86-6C |
G3 |
||||
ICARDA |
FLIP 07-109C |
G13 |
|
ICARDA |
FLIP 87-45C |
G4 |
||||
ICARDA |
FLIP 08-10C |
G14 |
|
ICARDA |
FLIP 88-85C |
G5 |
||||
ICARDA |
FLIP 08-55C |
G15 |
|
ICARDA |
FLIP 93-58C |
G6 |
||||
IRAN |
Samin Check |
G16 |
|
ICARDA |
FLIP 03-22C |
G7 |
||||
IRAN |
Gazvin Check |
G17 |
|
ICARDA |
FLIP 03-50C |
G8 |
||||
IRAN |
Jam Check |
G18 |
|
ICARDA |
FLIP 06-52C |
G9 |
||||
Environments |
||||||||||
Altitude |
Longitude |
Latitude |
Annual rainfall (mm) |
Year |
Location |
No. |
||||
1720 m |
46.15 E |
37.15 N |
289.2 |
2014 |
Maragheh |
M1 |
||||
424.9 |
2015 |
Maragheh |
M2 |
|||||||
429.3 |
2016 |
Maragheh |
M3 |
|||||||
2100 m |
48.08 E |
35.43 N |
332.6 |
2014 |
Kordestan |
K1 |
||||
235.4 |
2015 |
Kordestan |
K2 |
|||||||
381.5 |
2016 |
Kordestan |
K3 |
|||||||
|
|
|
200.4 |
2014 |
Shirvan |
S1 |
||||
1086 m |
57.55 E |
37.23 N |
316.2 |
2015 |
Shirvan |
S2 |
||||
|
|
|
334.2 |
2016 |
Shirvan |
S3 |
||||
هر واحد آزمایشی در چهار خط به طول چهار متر، با فاصلة خطوط 25 سانتیمتر و با تراکم 40 بوته در متر مربع کشت شدند و بذور به فاصله حدود 10 سانتیمتر بر روی خطوط کشت قرار گرفتند. بهمنظور جلوگیری از آلودگیهای قارچی، بذرها قبل از کاشت با استفاده از یک قارچکش مناسب (کاربوکسین تیرام به نسبت دو در هزار) ضدعفونی و سپس کشت شدند. در اوایل پائیز هر سال، عملیات آمادهسازی و تهیه زمین شامل شخم پائیزه با گاوآهن قلمی و تسطیح انجام شد. همچنین بهمنظور تغذیه گیاهان و همزمان با عملیات آمادهسازی زمین، از فرمول کودی N20-P30 (20 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص از منبع کودی نیترات آمونیوم و 30 کیلوگرم در هکتار فسفر خالص از کود سوپر فسفات تریپل) استفاده شد که در آن، تمامی کود فسفره، قبل از کشت و به هنگام تهیه زمین در پاییز و کود نیتروژنی پس ازکشت در بهار و بهعنوان آغازگر به مزرعه داده شد. عملیات کشت با توجه به میزان رطوبت خاک، در اولین فرصت پس از آماده شدن شرایط مزرعه، در نیمه دوم اسفند و یا نیمه اول فروردین هر سال و به صورت دستی انجام گرفت. در طول دوره رشد و نمو بوتهها، مراقبتهای زراعی شامل وجین دستی علفهایهرز در دو مرحله و مبارزه با آفات طوقه خوار (آگروتیس) و پیلهخوار (هلیوتیس) با استفاده از سموم مناسب انجام گرفت. پس از رسیدن کامل محصول و با حذف دو ردیف کناری و 25 سانتیمتر از ابتدا و انتهای خطوط هر کرت بهعنوان حاشیه، اقدام به برداشت بوتههای باقیمانده از سطحی معادل 75/1 متر مربع شد و پس از بوجاری، عملکرد دانه ژنوتیپهای مورد مطالعه بر حسب تن در هکتار ثبت شد.
جهت تجزیه پایداری به روش AMMI، تجزیه واریانس انجام شد و درآیههای مؤلفههای اصلی برای هر ژنوتیپ و محیط تعیین شدند (Zobel et al., 1988). سپس بایپلاتهای مربوط، برای تفسیر برهمکنشهای ژنوتیپ و محیط و تعیین سازگاری عمومی و خصوصی ژنوتیپها رسم شدند. همچنین آمارههای مبتنی بر روش چند متغیره AMMI بر اساس روابط موجود در جدول 2 محاسبه شدند (Zali et al., 2012; Ajay et al., 2020). تجزیه AMMI با استفاده از بسته agricolae انجام شد و آمارههای AMMI با استفاده از بسته ammistability در نرمافزار R محاسبه شد و تریپلات AMMI نیز با استفاده از نرمافزار GEA-R ترسیم شدند. در نهایت بایپلاتهای GGE و طرح موزاییکی آن، بهترتیب با استفاده از بسته GGEBiplotGUI و دستورات ارایه شده توسط Laffont et al (2007) در نرمافزار R رسم شدند.
جدول 2- آمارههای مدل AMMI و جزئیات آنها
Table 2- AMMI model statistics and their details
Reference |
Details |
AMMI Stability Parameter |
Purchase, (1997) |
|
AMMI Stability Value |
Jambhulkar et al. (2017) |
|
AMMI Stability Index |
Sneller et al. (1997) |
|
Sum across environments of absolute value of GEI modelled by AMMI |
Annicchiarico, (1997) |
|
Annicchiarico’s D parameter |
Zhang et al. (1998) |
|
Zhang’s D parameter |
Sneller et al. (1997) |
|
Averages of the squared eigenvector values |
Zali et al. (2012) |
|
Stability measure based on fitted AMMI model |
Sneller et al. (1997) |
|
Sums of the absolute value of the IPC scores |
Zali et al. (2012) |
|
Absolute value of the relative contribution of IPCs to the interaction |
IPC: interaction principal components, SSIPCn: sum of squares of the nth IPC, N´: number of significant IPCAs, θn: percentage sum of squares explained by nth principal component interaction effect, E: number of environments, λn: singular value for nth IPC, ϓin: eigenvector value for ith genotype and δjn: eigenvector value for jth environment.
نتایج و بحث
پس از تأیید همگنی واریانس اشتباهات آزمایشی با آزمون بارتلت (ns08/9=χ2)، تجزیه واریانس مرکب آزمایشها نشان داد که اثرهای اصلی محیط و ژنوتیپ در سطح احتمال یک درصد و اثر متقابل ژنوتیپ و محیط در سطح احتمال 5 درصد معنیدار بودند (جدول 3). به دلیل تغییرات شرایط آب و هوایی، معنیداری اثر محیط از مکانی به مکانی دیگر و از سالی به سالی دیگر امری بدیهی است. همچنین اختلاف ژنتیکی بین ژنوتیپها شماره 18 با بیشترین عملکرد و ژنوتیپ شماره 10 با کمترین عملکرد در جدول 4 دیده میشود. معنیداری اثرمتقابل ژنوتیپ و محیط، حاکی از تفاوت واکنش ژنوتیپها در محیطهای مورد مطالعه میباشد. این یافتهها همسو با نتایج سایر پژوهشگران در آزمایشهای چندمحیطی نخود است (Farshadfar et al., 2012; Kanouni et al., 2016; Karakoy et al., 2018).
جدول 3- تجزیه واریانس عملکرد دانه 18 ژنوتیپ نخود کابلی در نه محیط با استفاده از روش AMMI
Table 3. Variance analysis of the grain yield of 18 Kabouli chickpea genotypes in 9 environments using AMMI method
Acum |
Percent |
Pr(>F) |
F.value |
Mean Sq |
Sum Sq |
Df |
S.O.V |
|
|
5.551e-16 |
68.75 |
5.483 |
43.862 |
8 |
ENV |
|
|
2.532e-14 |
5.10 |
0.080 |
2.153 |
27 |
REP(ENV) |
|
|
0.002797 |
2.27 |
0.035 |
0.602 |
17 |
GEN |
|
|
0.010554 |
1.36 |
0.021 |
2.890 |
136 |
ENV:GEN |
46.5 |
46.5 |
0.0000 |
3.58 |
0.056 |
1.344 |
24 |
PC1 |
67.9 |
21.4 |
0.0149 |
1.80 |
0.028 |
0.619 |
22 |
PC2 |
84.9 |
16.9 |
0.0583 |
1.56 |
0.024 |
0.489 |
20 |
PC3 |
100 |
15.2 |
|
|
0.006 |
0.437 |
70 |
Noise |
|
|
|
|
0.016 |
7.175 |
459 |
Residuals |
Coefficient of variation (CV%) 28.30 |
جدول 4- عملکرد دانه و آمارههای مختلف AMMI برای 18 ژنوتیپ در نه محیط مورد ارزیابی
Table 4. Grain yield and different AMMI statistics for 18 chickpea genotypes in 9 evaluated environments
ZA |
SIPC |
FA |
EV |
DZ |
DA |
AV |
ASI |
ASV |
GY |
Gen |
0.11 |
0.26 |
0.017 |
0.050 |
0.32 |
0.13 |
0.33 |
0.053 |
0.25 |
0.466 |
G1 |
0.18 |
0.34 |
0.034 |
0.059 |
0.34 |
0.19 |
0.38 |
0.108 |
0.50 |
0.441 |
G2 |
0.10 |
0.26 |
0.021 |
0.067 |
0.37 |
0.15 |
0.33 |
0.052 |
0.24 |
0.466 |
G3 |
0.06 |
0.16 |
0.009 |
0.030 |
0.24 |
0.10 |
0.23 |
0.033 |
0.15 |
0.464 |
G4 |
0.05 |
0.09 |
0.002 |
0.004 |
0.09 |
0.05 |
0.10 |
0.029 |
0.13 |
0.451 |
G5 |
0.09 |
0.15 |
0.010 |
0.015 |
0.17 |
0.10 |
0.22 |
0.061 |
0.28 |
0.470 |
G6 |
0.22 |
0.38 |
0.065 |
0.098 |
0.44 |
0.25 |
0.50 |
0.155 |
0.72 |
0.434 |
G7 |
0.21 |
0.41 |
0.050 |
0.089 |
0.42 |
0.22 |
0.46 |
0.129 |
0.60 |
0.428 |
G8 |
0.05 |
0.11 |
0.003 |
0.007 |
0.11 |
0.05 |
0.13 |
0.024 |
0.11 |
0.427 |
G9 |
0.15 |
0.31 |
0.024 |
0.050 |
0.32 |
0.16 |
0.36 |
0.083 |
0.39 |
0.365 |
G10 |
0.22 |
0.44 |
0.051 |
0.099 |
0.44 |
0.22 |
0.47 |
0.124 |
0.58 |
0.399 |
G11 |
0.32 |
0.65 |
0.107 |
0.219 |
0.66 |
0.33 |
0.75 |
0.176 |
0.82 |
0.454 |
G12 |
0.10 |
0.25 |
0.016 |
0.046 |
0.30 |
0.12 |
0.32 |
0.049 |
0.23 |
0.420 |
G13 |
0.10 |
0.24 |
0.015 |
0.045 |
0.30 |
0.12 |
0.31 |
0.049 |
0.23 |
0.473 |
G14 |
0.11 |
0.19 |
0.017 |
0.026 |
0.23 |
0.13 |
0.26 |
0.080 |
0.37 |
0.452 |
G15 |
0.10 |
0.17 |
0.016 |
0.023 |
0.22 |
0.13 |
0.26 |
0.077 |
0.36 |
0.475 |
G16 |
0.16 |
0.32 |
0.027 |
0.055 |
0.33 |
0.16 |
0.34 |
0.088 |
0.41 |
0.471 |
G17 |
0.07 |
0.16 |
0.006 |
0.016 |
0.18 |
0.08 |
0.17 |
0.035 |
0.16 |
0.495 |
G18 |
GY: Grain yield (t/ha-1), ASV: AMMI stability value, ASI: AMMI stability index, AV: Absolute value of the sum across environments, DA: Annicchiarico’s D parameter, DZ: Zhang’s D parameter or AMMI distance, EV: Averages of the squared eigenvector values, FA: Stability measure based on fitted AMMI model, SIPC: Sums of the absolute value of the IPC scores, ZA: Absolute value of the relative contribution of IPCs to the interaction.
تجزیه واریانس تنها میتواند درباره وجود اثر متقابل معنیدار ژنوتیپ و محیط اطلاعاتی فراهم آورد و قابلیت بررسی الگوی پاسخ ژنوتیپها به محیطها را ندارد (Samonte et al., 2005)، اما مدل AMMI علاوه بر تقسیم واریانس به اثرات اصلی افزایشی (محیط و ژنوتیپ)، برای اثر متقابل ضربپذیر، تجزیه به مؤلفههای اصلی انجام میدهد؛ بنابراین در این مدل اثر ژنوتیپ و اثر متقابل ژنوتیپ و محیط که برای بهنژادگران بسیار حائز اهمیت هستند، بهصورت جداگانه تحلیل میشوند (Gauch et al., 2008). بر این اساس، مؤلفههای اصلی اول، دوم و سوم، بهترتیب 5/46، 4/21 و 9/16 درصد از تغییرات اثر متقابل ژنوتیپ و محیط را توجیه کردند و سایر مؤلفهها با توجیه 2/15 درصد از تغییرات در منبع نویز ادغام شدند. دو مؤلفه نخست که به صورت تجمعی 9/67 درصد از تغییرات را توجیه کرده و از نظر آماری معنیدار بودند، میتواند نشان از سودمندی مدل AMMI در تجزیه اثر متقابل باشد. معنیداری تعداد مؤلفهها میتواند معیاری از پیچیدگی اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط باشد و این مورد به تعداد محیطها، مواد ژنتیکی و شرایط آنها بستگی دارد. بهعنوان نمونه، در پژوهشی که 15 ژنوتیپ بومی نخود در 12 محیط بررسی شده بودند، تعداد پنج مؤلفه در سطح احتمال یک درصد معنیدار شدند (Pouresmael et al., 2018).
بایپلات AMMI1 پراکنش ژنوتیپها و محیطها را بر اساس میانگین عملکرد دانه و درآیههای مربوط به مؤلفههای اصلی اول محیطها و ژنوتیپها نشان میدهد. این بایپلات الگویی برای بررسی همزمان عملکرد و پایداری عملکرد ژنوتیپها میباشد (شکل 1). در این تصویر، خط عمود بر محور افقی از میانگین کل آزمایش یعنی 447/0 تن در هکتار میگذرد و ژنوتیپها و محیطها را بر اساس عملکرد دانه به دو قسمت بالاتر از متوسط (سمت راست) و پایینتر از متوسط (سمت چپ) تقسیم میکند. همچنین خط قائم بر محور عمودی، مقدار صفر برای مؤلفه نخست را نشان میدهد. تفاوت نقاط، صرفنظر از جهت مثبت یا منفی در طول این محور، بیانگر اختلاف در سهم آنها در تغییرات ناشی از اثر متقابل ژنوتیپ و محیط از نظر مؤلفهی اول خواهد بود. بر این اساس، ژنوتیپ شماره 12 و هفت و پس از آنها ژنوتیپهای شماره هشت، 11 و دو بهترتیب دارای بیشترین اثرمتقابل و کمترین پایداری بودند. همچنین ژنوتیپ شماره چهار با عملکرد متوسط، بهعنوان پایدارترین ژنوتیپ شناسایی شد. بدیهی است که ژنوتیپهای مطلوب قبل از پایداری عملکرد باید عملکرد بالاتری نیز داشته باشند بنابراین ژنوتیپهای شماره 18، سه و 14 با عملکرد بالاتر از متوسط و درآیهی کم مؤلفه اول، در زمره ژنوتیپهای مطلوب بودند. از طرف دیگر، بهنظر میرسد که ژنوتیپهای شماره یک، شش، 16 و 17 با عملکرد بالا و پایداری ضعیف، دارای سازگاری خصوصی بودند.
|
|
شکل 1- بایپلات میانگین عملکرد دانه در برابر مؤلفه اصلی اول (AMMI1) و بایپلات مؤلفه اصلی اول در برابر مؤلفه اصلی دوم (AMMI2)
Figure 1. Biplot of the grain yield means versus first principal component (AMMI1) and first principal component versus second principal component (AMMI2)
در همین باره، Gauch (2013) بیان میکند که تجزیه اثرمتقابل ژنوتیپ و محیط برای ژنوتیپهایی که عملکرد دانه پایینتری دارند، به نسبت بینتیجه خواهد بود، در حالیکه این تجزیه برای ژنوتیپهایی با عملکرد بالا بسیار مهم است و منجر به انتخاب ژنوتیپهای مختلف و توصیه آنها به محیطهای خاص میشود. لازم به اشاره است که از بایپلات AMMI1 میتوان برای ارزیابی محیطها نیز استفاده نمود؛ بنابراین مشابه تفسیرهای فوق، ژنوتیپها در ایستگاه مراغه در سال دوم و شیروان در سال اول، بهترتیب بیشترین و کمترین عملکرد دانه را داشتند؛ این امر متأثر از شرایط بارندگی در محیطهای یاد شده بود.
جهت بررسی سازگاری خصوصی ژنوتیپها میتوان بایپلات دیگری ترسیم نمود که در آن، مؤلفه اصلی اول روی محور افقی و مؤلفه اصلی دوم روی محور عمودی باشد. همانطور که اشاره شد، تفسیرهای حاصل از بایپلات AMMI2 با درصد توجیه حدود 68 درصدی میتواند بهطور نسبی قابل اطمینان باشد. ژنوتیپهای شماره پنج، شش، نه و 18، به مبدأ بایپلات نزدیک بودند و از پایداری بالایی برخوردارند و از بین آنها، ژنوتیپهای شماره شش و 18 با توجه به میانگین عملکرد بالا قابل توصیه به تمام محیطها بودند. کسینوس زاویه بین بردارهای محیطی، تقریبی از میزان همبستگی بین آنها است؛ یعنی محیطهایی که زاویه بردارهای آنها کمتر از 90 درجه میباشد، به صورت مشابهی ژنوتیپها را رتبهبندی کردهاند و یا به عبارت درستتر، ژنوتیپها پاسخ تقریباً یکسانی در این محیطها داشتهاند. به این ترتیب، محیطهای کردستان در هر سه سال و شیروان در سال دوم، بهعنوان یک ابرمحیط در نظر گرفته شدند و ژنوتیپهای شماره سه، 10، 13، 14 و 18 واکنش اثرمتقابل مشابه با این محیطها داشتند و به دلیل پاسخ بهتر به محیطهای مذکور، سازگاری خصوصی نشان دادند. همچنین ژنوتیپهای شماره هفت، هشت، 11 و 15، به محیطهای مراغه سال اول و شیروان سال اول و ژنوتیپهای شماره یک، چهار، پنج، شش، نه و 16، به محیطهای مراغه در سال دوم و سوم و شیروان در سال دوم سازگاری خصوصی داشتند (شکل 1). الگوی گروهبندی محیطها تا حد زیادی متأثر از شرایط بارندگی بود (جدول 1). در پژوهشی به وسیلهی Zali et al (2008)، پایداری عملکرد ژنوتیپهای نخود با استفاده از مدل AMMI مورد بررسی قرار گرفت. چهار مؤلفه اصلی، 94 درصد از تغییرات اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط را توجیه کردند. همچنین ترسیم بایپلاتها، سه ژنوتیپ را بهعنوان ژنوتیپ پایدار شناسایی نمود که تنها یکی از آنها عملکرد دانه بالاتری داشت. نظر به اینکه مؤلفه اصلی سوم، سطح احتمالی نزدیک به معنیداری داشت و نیز درصدی از تغییرات را توجیه کرد، امکان ترسیم تریپلاتی که در آن هر سه مؤلفه اصلی نخست، بهطور همزمان حضور داشته باشند، فراهم شد (شکل 2). بر این اساس، بهنظر میرسد که ژنوتیپها در محیط شیروان سال دوم، کمترین و در محیط مراغه سال سوم و شیروان سال اول، بیشترین اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط را داشتهاند. این نتایج در راستای یافتههای حاصل از بایپلات AMMI2 بود. استفاده از نمودار سه بعدی AMMI جهت بررسی پایداری ژنوتیپها قبلاً گزارش شده است
(Darai et al., 2017). گرچه استفاده از مؤلفههای اضافی میتواند درصد بالاتری از تغییرات را توجیه نماید، اما بایستی توجه داشت که این امر، نه تنها منجر به از بین رفتن دید دو بعدی ساده میشود، بلکه ممکن است ساختارهای کاذبی را ارائه دهد
(Laffont et al., 2007).
میانگین عملکرد دانه و آمارههای مختلف AMMI در جدول 4 ارائه شده است. آماره ASV با بررسی همزمان دو مؤلفه اول، نقش مهمی در تفسیر نتایج تجزیه AMMI دارد و بر اساس آن، ژنوتیپهای شماره نه، پنج و چهار، پایداری بیشتری داشتند. آماره ASI یا شاخص پایداری AMMI همانند آماره ASV از دو مؤلفه نخست بهره میبرد و بر پایه آن، ژنوتیپهای شماره نه، پنج و چهار، پایداری خوبی داشتند. بر پایه آماره AV، ژنوتیپهای شماره پنج، نه و 18 پایدارترین ژنوتیپها بودند. بر اساس معیار فاصله اقلیدسی از مبدأ مؤلفههای معنیدار یا شاخص DA و همچنین بر طبق فاصله AMMI یا DZ، ژنوتیپهای شماره پنج، نه، شش و 18، کمترین اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط و بالاترین پایداری را نشان دادند. مطابق با آماره EV یا میانگین مربعات بردار مؤلفهها، ژنوتیپهای شماره پنج، نه و شش، از پایداری مطلوبی برخوردار بودند. با برازش مدل AMMI یا FA، ژنوتیپهای شماره پنج، نه و 18 انتخاب شدند. بر اساس آماره SIPC که از مجموع قدر مطلق مقادیر ویژه ژنوتیپی مؤلفههای باقیمانده استفاده میکند، ژنوتیپهای شماره پنج، نه و شش، ژنوتیپهای پایداری بودند. در انتها مطابق با آماره ZA که ارزش مطلق سهم نسبی مؤلفهها را نشان میدهد، ژنوتیپهای شماره پنج، نه و چهار بهعنوان ژنوتیپهای پایدار معرفی شدند.
K2 |
S3 |
M2 |
1 |
18 |
5 |
16 |
12 |
4 |
8 |
7 |
11 |
S1 |
M1 |
S2 |
10 |
9 |
K3 |
15 |
13 |
K1 |
14 |
3 |
17 |
2 |
M3 |
6 |
شکل 2- تریپلات سه مؤلفه اصلی اول در مدل AMMI
Figure 2. The first three components of the triplet in the AMMI model
نتایج آمارههای AMMI که با استفاده از چهار مؤلفه اصلی معنیدار محاسبه شده بودند، ژنوتیپهایی را بهعنوان پایدار شناسایی نمودند که پراکنشی نزدیک به مرکز بایپلات AMMI2 داشتند (Abdipur & Vaezi, 2014). این امر ناشی از توجیه درصد پایین تغییرات توسط مؤلفههای سوم و چهارم بود. با این حال، بدیهی است که آمارههای AMMI، منجر به رتبهبندی تقریباً مشابه ژنوتیپها از نظر پایداری میشود
(Vaezi et al., 2018) و نتایج آنها در راستای بایپلات AMMI2 یا اندکی متفاوت از آن است و انتخاب هر کدام از آنها برای مطالعه اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط، بستگی به نظر محقق دارد، بهطوریکه برخی به دلیل بالا بودن تعداد مؤلفههای معنیدار در مدل AMMI تنها از آمارههای آن استفاده کردهاند و استفاده از بایپلات را توصیه نمیکنند (Zali et al., 2012; Karimizadeh et al., 2016)، اما در حالت کلی و با توجه به تفسیر ساده بایپلات، پژوهشگران بیشتر تمایل به استفاده گرافیکی از مدل AMMI دارند.
نتایج تجزیه بایپلات GGE نشان داد که مؤلفه اول، 52/45 درصد و مؤلفه دوم، 81/18 درصد از تغییرات کل دادههایی که اثر اصلی محیط از آنها برچیده شده بود را توجیه کردند. این موضوع میتواند توسط طرح موزاییکی به دقیقترین شکل ممکن مورد بررسی قرار گیرد (شکل 3). در این تصویر، تمام مؤلفهها به صورت ستونهایی مشخص میباشند و سهم هر مؤلفه از توجیه تغییرات ژنوتیپ و اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط بهترتیب، با رنگهای تیره و روشن به نمایش درآمده است. همانطور که مشاهد میشود، در هر دو مؤلفه اول و دوم، تقریباً 20 درصد از تغییرات ناشی از اثر ژنوتیپ بود، در حالیکه اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط، سهم بیشتری از تغییرات را به خود اختصاص داد. بزرگی اثرمتقابل نسبت به اثر ژنوتیپ، در راستای گزارشات قبلی است (Dia et al., 2016). Alipour et al (2019) از طرح موزاییکی استفاده کردند و مفید بودن آن را گزارش نمودند. آگاهی از سهم هر مؤلفه در توجیه اثرات میتواند تفسیر بایپلاتهای GGE را تسهیل بخشد (Laffont et al., 2007; Laffont et al., 2013).
شکل 3- طرح موزاییکی نمایش سهم مؤلفههای اصلی از واریانس ژنوتیپ (G) + اثرمتقابل ژنوتیپ و محیط (GE)
Figure 3. Mosaic plot to show the component contribution of the variance G + GE
در الگوی عملکرد در برابر پایداری، محور [3]AEC در راستای هیچکدام از مؤلفهها نیست (شکل 4)، زیرا سهم تغییرات هر مؤلفه از توجیه اثر ژنوتیپ یا اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط برابر است. از آن جاییکه تصویر ارقام بر روی محور AEC، تقریبی از عملکرد ژنوتیپها است، بنابراین ژنوتیپهای شماره شش، 18 و سه، بیشترین عملکرد و ژنوتیپ شماره 10 کمترین عملکرد را داشتند. رتبهبندی صورت گرفته بر اساس محور AEC بهطور دقیق، بیانگر واقعیت نیست، زیرا 36 درصد از تغییرات را شامل نمیشود، اما نتایج آن تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بایپلات AMMI1 نسبت به بایپلات GGE به شکل دقیقتری عملکرد ارقام را به تصویر میکشد. از سوی دیگر، فاصله از محور AEC، تقریبی از میزان اثرمتقابل ژنوتیپ در محیط است. به این ترتیب، ژنوتیپهای شماره 12، هفت و نه، بیشترین اثرمتقابل و کمترین پایداری را داشتند، در حالیکه ژنوتیپهای شماره 10 و 13 که عملکرد پایینتری نیز از خود نشان دادند، دارای اثرمتقابل کوچکتر و پایداری بیشتری بودند.
با اتصال ژنوتیپهای رأسی که بیشترین فاصله را از مبدأ بایپلات دارند، یک چندضلعی ترسیم میشود که سایر ژنوتیپها در داخل آن محصور میمانند. این الگو که با عنوان کدام/برتر/کجا نیز نامیده میشود، در شکل 4 به نمایش درآمده است. ژنوتیپ 12 به محیط مراغه و شیروان در سال سوم، سازگاری خصوصی نشان داد و ژنوتیپ شماره شش در محیطهای مراغه و شیروان در سال دوم، بیشترین عملکرد را داشت. همچنین ژنوتیپ شماره سه به محیطهای کردستان در هر سه سال، سازگاری خصوصی نشان داد. این وضعیت برای ژنوتیپ شماره 14 و محیط مراغه سال اول و نیز ژنوتیپ شماره هفت و محیط شیروان سال اول به همین صورت بود. نتایج نشان داد که رفتار برخی مکانها از جمله ایستگاه کردستان در گزینش ژنوتیپها در همه سالها مشابه بود، اما ایستگاههای مراغه و شیروان در گزینش ژنوتیپها طی سه سال مورد بررسی متفاوت از هم عمل کردند.
Kanouni et al (2016) در بررسی پایداری لاینهای نخود با استفاده از بایپلات GGE نشان دادند که برخی از ایستگاهها در سالهای مورد بررسی در یک گروه محیطی کلان قرار نمیگیرند. بنابراین به نظر میرسد شناخت الگوی تکرارپذیری ژنوتیپهای برتر در هر مکان از سالی به سال دیگر تحت شرایط دیم، با چالش همراه است. گرچه ژنوتیپ شماره 10 جزو ژنوتیپهای رأسی بود، اما در هیچ یک از محیطها عملکرد بالایی از خود نشان نداد. همانند بایپلاتهای مدل AMMI2، در اینجا نیز ژنوتیپهایی که نزدیک مرکز بایپلات واقع شدند، از اثرمتقابل کمتری برخوردار بودند. محیطهای آزمون نزدیک به مرکز بایپلات (کردستان سال دوم و سوم) این مفهوم را میرسانند که عملکرد نسبی همه ژنوتیپها در آن محیطها مشابه هستند؛ بنابراین این محیطها اطلاعات اندکی در رابطه با اثر ژنوتیپ یا اثرمتقابل ژنوتیپ و محیط در اختیار میگذارند. با مقایسه دو روش درمییابیم که نتایج بایپلات GGE تا حدودی مشابه با نتایج AMMI بود و تفاوتها، ناشی از دخالت اثر اصلی محیط در مدل AMMI است.
شکل 4- الگوی بررسی همزمان عملکرد و پایداری و الگوی چندضلعی بر اساس روش بایپلات GGE
Figure 4. Mean vs. stability and polygon patterns based on GGE biplot method
نتیجهگیری کلی
معنیداری دو مؤلفه اصلی در مدل AMMI که نشان از عدم وجود اثرمتقابل پیچیده بود منجر شد تا آمارههای چندمتغیره، نتایجی مشابه با بایپلات AMMI2 داشته باشند؛ بنابراین استفاده از آمارههای AMMI در صورت باقیماندن تعداد مؤلفه بیشتر در مدل توصیه میشود. همچنین یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که نتایج مدلهای AMMI و بایپلات GGE تا حدودی مشابه هم میباشند. ژنوتیپهای شماره 16، 17 و 18 که بهترتیب ارقام شاهد ثمین، قزوین و جم بودند، عملکرد دانه و پایداری عملکرد مطلوبی از خود نشان دادند. با وجود اینکه امکان انتخاب ژنوتیپهای پرمحصول و پایدار در بین لاینها نسبت به ارقام شاهد ضعیف بود، اما ژنوتیپهای شماره یک (ILC 484)، سه (FLIP 86-6C)، شش (FLIP 93-58C)، 12 (FLIP 07-105C) و 14 (FLIP 08-10C) با توجه به عملکرد بالا میتوانند در سازگاری خصوصی مورد استفاده قرار گیرند و منابع ژنتیکی مطلوبی برای معرفی ارقام متحمل به تنش خشکی و سرما در دیمزارهای مورد مطالعه باشند.
سپاسگزاری
از مؤسسه تحقیقات کشاورزی دیم کشور به خاطر مساعدت و همکاری در انجام این پژوهش، تشکر و سپاسگزاری میشود.
REFERENCES
[1] Additive main effects and multiplicative interaction
[2] Genotype plus genotype × environment biplot
[3] Average Environment Coordination
REFERENCES