Document Type : Research Paper
Authors
1 1Ph.D. Student, Department of Biotechnology, Agricultural and Natural Resources College, Guilan University, Rasht, Iran
2 Department of Horticultural Sciences, Agricultural and Natural Resources College, Guilan University, Rasht, Iran,
3 Division of Plant Molecular Genetics, Department of Agronomy and Plant Breeding, Agricultural and Natural Resources College, Tehran University, Karaj, Iran
4 Associate Prof., Department of Agriculture, Medicinal Plant and Drugs Research Institute, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
درخت سرخدار (Taxus spp, Taxaceae; 2n=2x=24) از خانواده بازدانگان است که عموماً به شکل درختچههایی کند رشد، همیشهسبز در عرضهای میانی نیمکرهی شمالی با کمی نفوذ به مناطق گرمسیری گسترده شده است (Wang et al., 2011). جنس تاکسوس شامل 9 گونه است؛ که تنها گونهی سرخدار اروپایی (Taxus baccata L.) بهطور گسترده در ایران یافت میشود و در ارتفاع ۹۰۰ تا ۲۰۰۰ متری رشته کوههای البرز از آستارا تا جنگلهای علیآباد استان گلستان پراکنده گردیده است (Nasiry et al., 2015 Davarpanah, 2014;). این جنس قادر به تولید گروهی از دیترپنوئیدها بهنام تاکسان (Taxane) میباشد. پراستفادهترین داروی ضد سرطان یعنی تاکسول (Taxol) همراه با ۲ پیشساز مهم در ساخت نیمهصنعتی آن یعنی باکاتین تری (III BAC) و۱۰- دی استیل باکاتین تریDAB) ـ 10) مهمترین تاکسانهایی هستند که تاکنون شناخته شدهاند (Zhao et al., 2015; Cragg & Newman, 2005). غلظت تاکسول و پیشسازهای آن در درخت بهحدی کم است که استخراج بهطور مستقیم از پوسته درخت و یا نیمهسنتز از پیشسازها مقرون بهصرفه نمیباشد و سنتز کامل تاکسول نیز بهعلت پیچیدگی مولکول و مسیر بیوسنتز مقدور نمیباشد (Malik et al., 2011). طی دو دهه گذشته، کشت درونشیشهای بهویژه کشت سلول، مطلوبترین روش در این زمینه شناخته شده است و روشهایی چون غربال لاینهای سلولی با عملکرد بالا، بهینهسازی شرایط کشت، استفاده از محرکها و پیشسازها، کشت دو فاز، مهندسی متابولیت و ... منجر به بهبود عملکرد در کشت سلول گردیده است .(Ranisree et al., 2004) استفاده از محرکها یکی از موثرترین تکنیکهایی است که در حال حاضر برای بهینهسازی تولید بیوتکنولوژیکی متابولیتهای ثانویه بهکار میرود (Ramirez-Estrada et al., 2016 محرکها با تحریک سیگنالهای سلولی، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم، بیان ژنهای مرتبط با مسیر را تحریک کرده و موجب افزایش تولید متابولیتهای ثانویه میگردند (Gorelick & Bernstin, 2014). همچنین از محرکها برای شناسایی مسیرهای سیگنالدهی در تولید متابولیتهای ثانویه استفاده شده است (Zhao et al., 2003) گرچه نحوه عمل محرکها بهخوبی شناخته نشده است اما عوامل متعددی چون پیام رسانهای یون کلسیم، فسفریلاسیون پروتئینها، فعالسازی پروتئین کینازها و ... در این زمینه نقش دارند (Angelova et al., 2006). محرکها دارای منشاء زیستی و غیرزیستی میباشند. محرکهای غیرزیستی شامل عوامل فیزیکی یا ترکیبات معدنی مانند نمک یا یونهای فلزی میباشند که میتوانند تولید متابولیت ثانویه را در کشت سلول و ریشه مویین گونههای مختلف گیاهی افزایش دهند (Baenas et al., 2014).
از محرکهای مختلف برای مشاهده تاثیر آنها بر افزایش تاکسانها در سرخدار استفاده گردیده است. در بررسی اثر محرکهای غیرزیستی در میزان تجمع تاکسانها در T. media، حداکثر تولید در حضور متیلجاسمونات و وانادیلسولفات بهدست آمد و نشان داده شد که تولید تاکسانها علاوه بر نوع محرک، به مرحله رشدی سلولها نیز وابسته است
.(Bonfill et al., 2003) همچنین اعمال متیلجاسمونات بر T. cuspidata موجب افزایش متفاوتی در بیان ژنهای مسیر تولید تاکسول گردید که نشان داد رونوشت ژنهایی که در انتهای مسیر قرار دارند بسیار کمتر از رونوشت ژنهای ابتدای مسیر افزایش مییابد که حاکی از اهمیت این ژنها برای مهندسی متابولیت بود (Nims et al., 2006). بهعلاوه نشان داده شد که دو محرک سالیسیلیکاسید و متیلجاسمونات فعالیت دو آنزیم۱۰- دی استیل باکاتین III -۱۰ O- استیل ترانسفراز و سیتوکروم P450 را افزایش و تولید تاکسول را القا میکنند و در واقع سنتز تاکسول با فعالیت این آنزیمها رابطۀ مستقیم دارد
(Zhang et al., 2011). گرچه در T. yannanesis، یون لنتانوم باعث القا تولید و آزادسازی تاکسول گردید اما در T. chinensis تأثیر چندانی بر تولید تاکسول نداشت که نشان داد اثر محرک به لاین سلولی نیز وابسته است (Wu et al., 2001). بهطور جالبی استفاده از سه محرک کیتوزان، متیلجاسمونات و نقره برکشت T. chinensis نشان داد که استفاده ترکیبی از این سه محرک باعث افزایش تاکسول به چهل برابر کنترل، ده برابر استفاده تنها از نقره، شش برابر استفادۀ تنها از کیتوزان و دو برابر استفاده تنها از متیلجاسمونات میباشد که استدلال شد محرکهای مختلف، پاسخهای دفاعی متفاوتی را القا میکنند. اثر همافزایی محرکها بر افزایش بیان ژنها بعدها نیز مورد تایید قرار گرفت (Zhang et al., 2000; Sabater-Jara & Pedrene, 2013). استفاده از ترکیب وانادیلسولفات، نیتراتنقره و کلرید کبالت در T. baccata میزان تاکسول را به 6/5 برابر کنترل رساند؛ در حالیکه استفاده از ترکیب سالیسیلیکاسید، متیلجاسمونات و محرک قارچی آن را به شانزده برابر کنترل رساند (Yari Khosroushahi et al., 2005). نمکهای مس نیز بهصورت موفقیتآمیزی در برخی سلولهای گیاهی مورد استفاده قرار گرفتهاند. در این زمینه استفاده از سولفاتمس همراه با ترکیب محرک زیستی قارچ باعث افزایش ده برابری سنگوئینارین (Sanguinarine) در خشخاش گردید (Balažová et al., 2008). همچنین استفاده از سولفاتمس در کشت سلولی Thalicrum rugosum نه تنها باعث افزایش تولید متابولیت بربرین Berberine)) گردید، بلکه با تغییر نفوذپذیری غشاء موجب افزایش ترشح بربرین از سلول به محیط کشت شد Kim et al., 1991)). سولفاتمس در گیاه پنیر باد نیز موجب افزایش بیان ژنهای مسیر تولید ویتافرین(Withaferin) گردیده و میزان این متابولیت به چهارده برابر شاهد رسید ((Baldi et al., 2008. در پژوهش حاضر با توجه به اهمیت ویژه تاکسانها در صنعت داروسازی جهان، با هدف افزایش این ترکیب دارویی ارزشمند، اثر محرک غیرزیستی سولفاتمس بر میزان تولید تاکسول و۱۰-دی استیل باکاتین III(10-DAB) در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین بهمنظور بررسی مکانیسم عمل محرک بر بیان ژنهای درگیر در چرخه تولید آنها در کشت سوسپانسیون سلولی T. baccata مورد مطالعه قرار گرفت.
C B A
شکل ۱. کشتهای سرخدار A) القا پینه در محیط جامد، B) پینههای رشدیافته پس از پنج واکشت در محیط کشت جامد، C) سوسپانسیون سلولی پس از پنج واکشت در محیط کشت مایع
Figure 1. Taxus baccata cell cultures A) Callus induction in solid medium B) Calluse after five subcultures in a solid culture medium C) Cell suspension after five subcultures in a liquid medium
مواد و روشها
مواد گیاهی و شرایط کشت
سرشاخههای جوان گیاه T. baccata از گیاه مادری کاشتهشده در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران جمعآوری گردید. ریزنمونهها ابتدا بهمدت ۳ ساعت آبشویی شده سپس با اتانول۷۰٪ بهمدت ۳۰ ثانیه و سدیم هیپوکلریت ۵٪ بهمدت ۱۴ دقیقه ضدعفونی سطحی شده و سپس سه بار شستشو با آب مقطر استریل در زیر هود صورت گرفت. قطعات ساقه به طول ۵/۰ سانتیمتر بریده شده و روی محیط B5 (Gamborge et al., 1968) با ۲ میلیگرم بر لیتر نفتالین استیک اسید، ۲/۰ میلیگرم بر لیتر کینیتین، ۲/۰ میلیگرم بر لیتر توفوردی، ۵۰۰ میلیگرم بر لیتر پیویپی، ۳۰ گرم بر لیتر ساکاروز و ۸ گرم بر لیتر آگار در تاریکی و دمای ۲۵ درجه سانتیگراد برای القاء پینه نگهداری شده و هر سه هفته یکبار واکشتکردن در محیط یکسان با قبل صورت پذیرفت. پس از حداقل پنج واکشت، ایجاد سوسپانسیون سلولی، با قرار دادن ۵/۲ گرم پینه شفاف در ۱۰۰ میلیلیتر محیط کشت در ارلنهای ۲۵۰ میلیلیتر آغاز شده و ارلنها بر روی شیکر با سرعت ۱۰۰ دور در دقیقه در تاریکی و دمای ۲۵ درجه سانتیگراد قرار گرفتند (شکل۱). پس از حداقل سه واکشت و همسانسازی سلولها، در فاز نمایی رشد سلولها (روز هفتم)، سوسپانسیونها با محلول سولفاتمس با دو غلظت ۱۲۵/۰، ۶۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر (بهترتیب معادل با ۵ و ۲۵ برابر سولفاتمس در محیط کشتB5 ) تیمار شدند. برای هر بازه زمانی یک شاهد در نظر گرفته شد و به ارلنهای شاهد در حجم برابر با محرک آب مقطر اضافه گردید. پینههای رشدیافته در بازههای زمانی، دو روز و هفت روز بعد از اعمال تیمار با استفاده از کاغذ صافی جمعآوری و در دمای ۸۰- درجه سانتیگراد نگهداری شدند.
اندازهگیری تاکسول و ۱۰-دی استیل باکاتین III ابتدا جهت عصارهگیری، نمونههای سلولی توسط فریز درایر، خشک و پس از ۱۶ ساعت شیکشدن در محلول متانول: آب (1:9 حجمی/حجمی) و ۱۰ دقیقه اولتراسونیک، با کمک ارلن خلاء و فیلتر ۲۲/۰ میکرو متر صاف شده و جداسازی تاکسانها از سایر مواد با استفاده از قیف جداکننده و حلال دی کلرومتان صورت پذیرفت. در نهایت حلال توسط روتاری تبخیر گردیده و عصاره خشک در ۱ میلیلیتر استونیتریل HPLC حل شد. برای اندازهگیری تاکسول و ۱۰- دی استیل باکاتین III (10-DAB) از دستگاه HPLC مدل کنوئر آلمان (Knauer) همراه پمپ کنوئر (k-1001)، دتکتور کنوئر (k-2800)، ستون C8
(mm, Perfectsil 250×46) و سیستم پردازش اطلاعات با نرمافزار کرومگت (Chrom-Gate) استفاده گردید. ترکیب استونیتریل: آب (۵۵:۴۵ حجمی/حجمی) بهعنوان فاز متحرک، سرعت جریان ۱ میلیلیتر بر دقیقه و مقدار نمونه تزریقشده ۲۰ ماکرولیتر بود. شناسایی پیکها با مقایسه زمان خروج پیک (Retention time) و طیف جذبی UV با استانداردهای تاکسول (سیگما) و باکاتینIII (سیگما) که در غلظتهای متفاوت، پیشتر به دستگاه تزریق شده بود صورت گرفت. در نهایت سطح پیک متناسب با میزان تاکسان در نظر گرفته شد.
استخراج RNA، سنتز cDNA و تکثیر ژن
جهت استخراج RNA از ترکیبی از روشهای استخراج با CTAB (Liao et al., 2004; Kai et al., 2006; Jaakola et al., 2001; Chang et al., 1993) استفاده گردید که با این روش، کیفیت و کمیت RNA بسیار مناسب بود. به اختصار ۲ گرم از سلول پودر شده با ازت مایع، با ۱۰ میلیلیتر بافر استخراج توسط ورتکس مخلوط و ۱۰ دقیقه در بنماری ۶۵ درجه سانتیگراد قرار گرفت. سپس با حجم مناسبی از کلروفرم: ایزوآمیل (۲۴:۱ حجمی/حجمی) مخلوط و ۱۰ دقیقه سانتریفیوژ با ۱۳۰۰ دور در دقیقه در ۴ درجه سانتیگراد صورت گرفت (دو بار تکرار). در ادامه فاز رویی با ۲/۱ حجم از سدیماستات ۳ مولار مخلوط و ۳۰ دقیقه در -۲۰ درجه سانتیگراد قرار گرفت. سپس مایع رویی با ۴/۱ حجم از کلراید لیتیوم ۱۰ مولار مخلوط و ۱۶ ساعت در ۴ درجه سانتیگراد قرار گرفت. در نهایت ۳۰ دقیقه سانتریفوژ با ۱۴۰۰ دور در دقیقه در ۴ درجه سانتیگراد صورت گرفته و پلیت RNA توسط اتانول۷۰٪ شستهشده و پس از خشکشدن در آب دپس DEPC حل شد. سپس جهت تایید کمیت و کیفیت، غلظت RNA توسط نانودراپ ((Nano Drop بررسی و از الکتروفورز ژل آگاروز ۱٪ برای تایید کیفیت و یکپارچگی RNA هر نمونه استفاده شد (شکل ۲). برای ساخت cDNA از کیت فرمنتاز(Fermentas) بر طبق پروتکل شرکت سازنده استفاده شد و کیفیت cDNA با واکنش PCR و ژل آگاروز ۱٪ چک گردید. آنالیزهای Real time PCRچهار ژن dbat, ts ,bapt ,dbtnbt که توسط Onrubia et al. (2010) از جمله ژنهای کلیدی در مراحل اولیه و انتهایی بیوسنتز تاکسول عنوان شدهاند و ژن خانهدار اکتین Actin)), با استفاده از پرایمرهای اختصاصی (جدول ۱) و کیت سایبرگرین ((SYBER Green PCR Mastermix توسط دستگاه کیاژن ((QIAGEN real time PCR system انجام شد. دادههای خام بهصورت چرخه آستانه یا Ct (Threshold cycle) بهدست آمده و با در نظر گرفتن سه تکرار برای هر نمونه، تفاوت در مقدار Ct بین یک نمونه و کنترل بهصورت سطح تغییر نسبت به کنترل بیان گردید. سطوح نسبی رونویسی با استفاده از روش 2 -∆∆CT محاسبه گردید.
آنالیز آماری
تمامی آزمایشها با سه تکرار مستقل در قالب یک طرح کاملا تصادفی انجام شدند. میانگین دادهها با استفاده از نرمافزار SAS توسط آزمون دانکن با در نظر گرفتن سطح اطمینان 0.05 ≤ P مورد تجزیه واریانس یک عاملی قرار گرفت.
شکل ۲. نمونهای از RNA کل استخراجشده از نمونههای تیمارشده با سولفاتمس. در ژل، دو باند مربوط به rRNA، S۲۸ و S۱۸بهوضوح قابلمشاهده میباشند.
Figure 2. A sample of total RNA extracted from samples, which treated with copper sulfate. In the gel, 2 rRNA bands; 28s and 18s are clearly revealed.
نتایج
در مطالعه حاضر نتایج حاصل از اندازهگیری میزان تاکسول و 10-DAB در زمانها و غلظتهای متفاوت توسط دستگاه HPLC نشان داد که تاثیر هر دو عامل زمان و غلظت معنیدار میباشد (جدول ۲). در ارتباط با تغییر 10-DAB نسبت به کنترل، غلظت متعادل (۱۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر) سولفاتمس پس از هفت روز باعث افزایش 43٪ در میزان 10-DAB گردید، اما غلظت بالاتر (۶۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر) گرچه پس از دو روز، افزایش جزیی را در برداشت اما پس از هفت روز منجر به کاهش 23٪ گردید. در ارتباط با تغییر تاکسول نسبت به کنترل، غلظت متعادل سولفاتمس در هر دو زمان (دو و هفت روز) تاثیر معنیداری را ایجاد نکرد؛ اما غلظت بالاتر پس از هفت روز منجر به کاهش 16٪ در میزان تاکسول گردید، گرچه طی دو روز اول تاثیر معنیداری را ایجاد نکرد. از این رو بهترین غلظت ۱۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر و بهترین زمان هفت روز شناسایی شد و بهترین نتیجه از این تیمار در 10-DAB حاصل گردید (شکل3). در ادامه تحقیق از این غلظت مناسب (۱۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر) جهت اعمال تیمار بهمنظور بررسی بیان ژنها استفاده گردید. برای اولین بار Nimes et al. (2006) نشان داد که گرچه افزایش بیان در ژنهای درگیر در مسیر تولید تاکسانها در سرخدار بهسرعت بعد از استفاده محرک رخ میدهد، ولی حداکثر میزان تاکسانها با فاصله طولانیتر از این زمان و معمولا در انتهای فاز ثابت رخ میدهد. این نتایج بارها توسط محققین دیگر نیز تایید گردید (Exposito et al., 2009; Onrubia et al., 2013a; Sabater-Jara & Pdreno, 2013). در توضیح این مطلب در تحقیقی توسط Onrubia et al. (2009) نشان داده شد که آنزیمهای حاصل از این ژنها، مدتها پس از حذف رونوشت پایدار و فعال باقی میمانند. از اینرو مطالعات بررسی بیان ژنها در سرخدار، معمولا در طی ۴۸ ساعت اول پس از اعمال تنش صورت میگیرد. در تحقیق حاضر نیز از همین اصل جهت بررسی بیان ژن استفاده و ۱۲، ۲۴ و ۴۸ ساعت پس از اعمال تیمار (۱۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر سولفاتمس) برداشت سلولها صورت پذیرفت. در آنالیز حاصل از بررسی بیان ژن (شکل4) افزایش قابلتوجهی (۳/۵ برابر کنترل) در میزان بیان ژن ,dbat۱۲ ساعت پس از اعمال تیمار مشاهده گردید که با روند کندتری (۳/۱ برابر کنترل) تا زمان ۲۴ ساعت ادامه پیدا کرده و در زمان ۴۸ ساعت همسطح با کنترل به صفر نزدیک میشود. بهطور جالبی در ارتباط با ژن txs، کاهش بیان نسبت به کنترل مشاهده گردید، گرچه میزان این کاهش در زمان ۱۲ ساعت تفاوت معنیداری با کنترل نداشت ولی در زمان ۲۴ ساعت، بهطور جدی باعث سرکوب میزان بیان (۳/۰ برابر کمتر از کنترل) گردید و همچنان مانندdbat در زمان ۴۸ ساعت همسطح با کنترل به صفر نزدیک شد. در ارتباط با دو ژن bapt وdbtnbt میزان بیان بسیار کمتر از دو ژن dbat و txs و در حد کنترل بود و در هیچیک از زمانهای مورد مطالعه (۱۲، ۲۴ و ۴۸ ساعت) تفاوت معنیداری بین نمونه تیمار و کنترل مشاهده نگردید.
جدول ۱. توالی پرایمرهای مورد استفاده برای تکثیر ژنهای مورد مطالعه.
Table 1. Sequences of the primers used to amplify the genes under study
Designation |
Primer sequence |
Product size (bp) |
ACTIN |
F: 5′-GCGTGAAATTGTCCGCGATG-3′ |
148 |
R: 5′-CCGTTCTGCACCAATCGTGA-3′ |
||
TXS |
F: 5′-CCGTGTACCCTACAACCAATAC-3′ |
118 |
R: 5′-TTGTTAGTCGCCAGCTCAAG-3′ |
||
DBAT |
F: 5′-CTCTCCACCCTTGACAATCTAC-3′ |
119 |
R: 5′-GAGAGAGCCTGCCGAATTAC-3′ |
||
BAPT |
F: 5′-TGTGGGAGCGAATGTGTATG-3′ |
137 |
R: 5′-CTAGCTTCACCAGTTCTCTATTCC-3′ |
||
DBTNBT |
F: 5′-GAGGTTAAGCCCTCACTAGAAC-3′ |
104 |
R: 5′-GGAGGTGGGCATATCGAATC-3′ |
جدول ۲. تجزیه واریانس میزان تاکسانها
Table 2. Variance analysis of Taxan
MS |
|
|
|
10-DAB |
taxol |
Df |
S.O.V. |
68820.50** |
56000** |
1 |
Time |
69168.72** |
54780** |
2 |
Concentration |
111078.16** |
131052** |
2 |
Concentration *Time |
251.25 |
689 |
10 |
error |
1.01 |
1.23 |
|
CV)%) |
ns و **: بهترتیب غیر معنیدار و معنیدار در سطح احتمال یک درصد
and nonsignificant, respectively **, ns: significantly different at 1%
شکل3. مقایسه اثر غلظت و مدت زمان تیمار با سولفاتمس بر میزان A) تاکسول B) 10-DAB سرخدار. حروف متفاوت بالای نمودارها نشاندهنده معنیدار بودن در سطح ۵ درصد است.
Figure 3. Comparison the effect of exposure time and concentration of copper sulfate on A) Taxol B) 10-DAB production. Signs with different letters indicate significant differences at p ≤ 0.05
شکل 4. سطوح بیان نسبی ژنهای A) txs B ) dbat، C ) bapt، D) dbtnbt در کشت سوسپانسیون سلولی سرخدار تیمارشده با غلظت ۱۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر سولفاتمس. حروف متفاوت بالای نمودارها نشاندهنده معنیدار بودن در سطح ۵ درصد است.
Figure 4. Relative expression level of A) txs, B) dbat, C) bapt, D) dbtnbt genes in T.baccata cell suspension cultures treated with 0.125 mg/L copper sulfate. Signs with different letters indicate significant differences at p ≤ 0.05
استفاده از محرکهای زیستی و غیرزیستی سبب افزایش تجمع متابولیتهای ثانویه در بسیاری از گیاهان دارویی شده است. یون مس در مطالعات بسیاری بهعنوان محرک بر روی گیاهان متفاوت اعمال شده است. استفاده از یون مس در شکل سولفات و کلراید موجب القا تولید کومارین در خرفه و آفتابگردان گردید (Bhuiyan & Adachi., 2006; Gutierrez-Coronado et al., 1995). همچنین استفاده از سولفاتمس در کشت سوسپانسیون شوکران زهرآلود (Conium maculatum L.) افزایش تولید فورانوکومارین (Furanocoumarins) را بهدنبال داشت (Meier et al., 2015). بهعلاوه استفاده از سولفاتمس در غلظت مناسب باعث افزایش سطح بتالاین (Betulain) در چغندر شد (Trejo-Tapia et al., 2001). همچنین با توجه به اثرات همافزایی محرکها، یون مس همراه با محرکهای زیستی و غیرزیستی دیگر نیز بهکار رفته است
(Cho et al., 2008b). استفاده از یون مس در غلظت مناسب همراه با عصاره مخمر میزان دکورزینول (Decurinol angelete) را در کشت سلولی سنبل ختایی (Pueraria candollei) افزایش داد (Korsangruang et al., 2010). همچنین تیمار برگهای جدا شده از انگور با سولفاتمس همراه با محرک قارچی باعث القا تولید فیتوالکسینها گردید (Aziz et al., 2003). همین محقق بعدها گزارش کرد که غلظت و زمان استفاده از یون مس، بر افزایش محتوای جینسنوئید (Ginsenoide) در گیاه جینسینگ موثر است (Aziz et al., 2006). این مطلب توسط محققین بسیاری تایید گردید. بهعنوان نمونه غلظت 20میکرو مولار سولفاتمس منجر به القا تولید بتالین (Betalin) در کشت سلولی گل کاغذی (Bougainvillea) گردید و اولین نشانههای افزایش پس از ده روز مشاهده گردید در حالیکه در غلظتهای بالاتر و پایینتر مدت بیشتری طول کشید تا نشانههای افزایش مشاهده گردد. در تنها تحقیق حاصل از تاثیر یون مس بر میزان تاکسول T. media نشان داده شد که مس تاثیری بر این تاکسان ندارد (Ciddi et al., 1995).
در مطالعه حاضر نیز نشان داده شد که یون مس نهتنها تاثیری مثبتی بر میزان تاکسول ندارد حتی در غلظت ۶۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر موجب کاهش این متابولیت نسبت به کنترل می گردد. گرچه تاکنون گزارشی در زمینه تاثیر مس بر سایر تاکسانهای سرخدار وجود ندارد، مطالعه حاضر نشان داد که غلظت پایینتر ۱۲۵/۰ میلیگرم بر لیتر در زمان طولانیتر (هفت روز) موجب افزایش در میزان 10-DAB میگردد. گرچه میزان این افزایش در مقایسه افزایش چندین برابری حاصل از برخی محرکها مانند متیلجاسمونات، کوروناتین، سیکلودکسترین ناچیز میباشد (Onrubia et al., 2013b; Sabater-Jara & Pdreno, 2013). ولی همین میزان نیز با توجه به اهمیت سرخدار و اهمیت 10-DAB بهعنوان یکی از پیشسازهای مهم در تولید تاکسول میتواند قابلتامل باشد. اهمیت غلظت و مدتزمان تیمار و اثر متقابل این دو، در افزایش تاثیر محرکها بر میزان تولید متابولیتهای ثانویه توسط محققین بسیاری به اثبات رسیده است (Cho et al., 2008; Korsangruang et al., 2010). از اینرو در مطالعات بعدی آزمون غلظتهای دیگری از محرک سولفاتمس در زمانهای متفاوتی از تیمار، خالی از فایده نخواهد بود. علاوه بر این با توجه به اثرات همافزایی محرکها بررسی تاثیر ترکیب سولفاتمس با سایر محرکهای زیستی و غیرزیستی با اهمیت بهنظر میرسد.
قابل ذکر است نتایج حاصل از مطالعه حاضر با نتایج (et al. (2012 Bhuvaneswari همسو میباشد. این محققین اعلام داشتند که در تاثیر کلرید مس بر گیمنا (Gymnema silvestre) بیشترین میزان جیمنمیک اسید (Gymnemic acide) در اثر غلظتهای پایین محرک و زمانهای طولانی حاصل میگردد و در صورت استفاده از غلظتهای بالاتر، بهتر است برداشت زودتر صورت پذیرد. این محققین همچنین بیان داشتند که غلظتهای بالا طی زمان باعث ایجاد سمیت و کاهش بیومس و به دنبال آن کاهش متابولیت میگردند. در تحقیق دیگری نتایجی کاملا مشابه با این مطالعه در تاثیر سولفاتمس بر انگشت دانه بهدست آمد (Bota & Deliu, 2011). گرچه بهصورت متضادی یون مس بر شبدر قرمز و کشت ریشه مویین کولئوس (Coleus forskohlii Briq) در غلظتهای بالاتر و زمان طولانیتر نتایج بهتری را بهدنبال داشتند (Kasporava et al., 2007; Reddy et al., 2012). در این موارد شاید بتوان تحمل بالای این گیاهان نسبت به سولفاتمس و یا واکنشهای شیمیایی درونی در تجزیه ترکیبات سمی را در این زمینه موثر دانست. در توضیح این مطلب که با وجود افزایش پیشساز 10-DAB تاثیر مثبتی در میزان تاکسول مشاهده نمیگردد، میتوان اشاره نمود که چرخه تولید تولید تاکسول بسیار پیچیده بوده و فرایندهای شیمیایی بسیاری بر روی پیشساز 10-DAB پیش از تبدیل به تاکسول اثرگذار است. قابل ذکر است که در گزارشات متعددی، با وجود افزایش قابلتوجه در پیشسازهای تاکسول، در میزان تاکسول تغییر چندانی صورت نپذیرفته است .(Exposito., 2009; Onrubia., 2010)
شکل ۵. مسیر بیوسنتز تاکسول به اختصار. آنزیمهایی که با ژنهای مورد مطالعه کد میشوند با فلش مشخص شدهاند. TXS (تاکسا دی ان سنتتاز) ، DBAT (۱۰-دیاستیل باکاتین III۱۰-O-استیل ترانسفراز) ، BAPT (-C۱۳-فنیل پروپانویل CoA- ترانسفراز) و DBTNBT (دیبنزوئیل تاکسول N-بنزوئیل ترانسفراز). اقتباس از Onrubia et al. (2013a)
Figure 5. A concise depiction of taxol biosynthetic pathway. The enzymes encoded by the studied genes are marked with arrow. TXS, taxadiene synthase; DBAT, 10-deacetylbaccatin III-10-O-acetyltransferase; BAPT, C-13-phenylpropanoyl-CoA transferase; DBTNBT, debenzoyl taxol N-benzoyl transferase. Adapted from Onrubia et al. (2013a)
در این مطالعه همچنین بیان چهار ژن txs (کد کننده تاکسا دی ان سنتتاز) که در مراحل اولیه بیوسنتز نقش دارد و تبدیل میانجی GGPP به taxa-4,11-dieneرا عهدهدار است، dbat (کدکننده ۱۰-دیاستیل باکاتین III-۱۰-O-استیل ترانسفراز) که در اواسط مسیر بیوسنتز نقش دارد و تبدیل ۱۰- دی استیل باکاتین III به باکاتین III را عهدهدار است. Bapt (کدکننده -C۱۳-فنیل پروپانویل CoA- ترانسفراز) که اتصال حلقه جانبی فنیل آلانین به باکاتین III را انجام میدهد و dbtnbt (کدکننده دیبنزوئیل تاکسول N-بنزوئیل ترانسفراز) که در آخرین مرحله تولید تاکسول نقش دارد، بررسی شد (شکل۵). قابل ذکر است که دو آنزیم آخر بهعنوان ترانسفرازهای پایانی شناسایی میشوند. در مطالعه حاضر میزان کم بیان و در حدکنترل دو ژن پایانی دور از انتظار نبوده و در مطالعات بسیاری رونوشت ترانسفرازهای پایانی (dbtnbt و bapt) بسیار کمتر از رونوشت سایر ژنها گزارش شده است (Nimes et al., 2006). بهعلاوه این محققین پیشنهاد نمودند که این ترانسفرازهای پایانی محدود کننده نرخ بیوسنتز تاکسول میباشند. همچنین در این مطالعه کاهش بیان txs نسبت به کنترل مشاهده گردید. Yousefi et al. (2015) نشان داد که با افزایش غلظت محرک مس بیان ژن DXR درگیر در تولید متابولیت کاهش مییابد. همچنین در مطالعه دیگری استفاده از یون مس موجب کاهش بیان ژن FNS1 مسیر تولید متابولیت گردید (Shahbazi & Riahimadvar, 2014). در نهایت محققین کاهش بیان ژنها را مرتبط با تجمع و تاثیر ترکیبات سمی تولید شده توسط یونهای مس (مانند ROS ,H2O2 و...) بر ماکرو مولکولهای زیستی دانستند (Adriano et al., 2001). قابل ذکر است که چرخه بیوسنتز تاکسول بسیار پیچیده بوده و بسیاری از ژنها و آنزیمهای درگیر در این مسیر تاکنون شناخته نشدهاند و افزایش و کاهش بیان یک ژن، بهطور قطع منجر به تغییر در میزان متابولیت نمیگردد و مسیرها و پروتئینهای بسیاری در این زمینه نقش خواهند داشت (Ramirez-Estrada., 2014).
نتیجهگیری کلی
مطالعه حاضر نشان داد در حالیکه غلظت پایینتر محرک در زمان طولانیتر موجب افزایش در میزان 10-DAB میگردد اما غلظت بالاتر در همین مدتزمان، باعث کاهش میزان 10-DAB و تاکسول میگردد. با توجه به تحقیقات پیشین، ایجاد سمیت در غلظتهای بالا و زمان طولانی میتواند دلیل کاهش متابولیت باشد. در بررسی بیان ژن، از آنجا که دو ژن پایانی، عوامل محدودکننده تولید تاکسول شناخته میشوند میزان کم بیان، دور از انتظار نیست. همچنین با توجه به سایر مطالعات، کاهش بیان txs نسبت به کنترل میتواند مرتبط با تجمع و تاثیر ترکیبات سمی تولیدشده توسط یونهای مس بر ماکرو مولکولهای زیستی باشد. چرخه بیوسنتز تاکسول بسیار پیچیده بوده و افزایش و کاهش بیان یک ژن بهطور قطع منجر به تغییر میزان متابولیت نمیگردد و تحقیقات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است.
REFERENCES
REFERENCES