ORIGINAL_ARTICLE
اثر تاریخ کاشتهای مختلف بر عملکرد و اجزای عملکرد ارقام کلزای پاییزه
زمان کاشت مناسب با فراهم کردن میزان رشد لازم بوتههای کلزا از طریق کاهش آسیبپذیری آنها در برابر سرما، سبب افزایش معنیدار عملکرد دانه و روغن میگردد. در این مطالعه 5 ژنوتیپ پاییزه برتر کلزا در چهار زمان کاشت 21 شهریورماه، 1، 10 و20 مهر ماه از نظر فنوتیپ مناسب بوتهها برای زمستان گذرانی، اثرات سرما روی بقای زمستانی آنها، عملکرد دانه، روغن و اجزای عملکرد دانه در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی آذربایجان شرقی، طی سال زراعی 88-1387 ارزیابی شدند. نتایج بهدست آمده نشان داد با تاخیر زمان کاشت از20 شهریور تا20 مهر ماه، تعداد برگ در بوته و قطر طوقه به هنگام کاهش میانگین دمای روزانه به کمتر از صفر گیاهی کلزا (?C ?)، ارتفاع بوته، تعداد خورجین در بوته و عملکرد دانه و روغن کاهش و درصد سرمازدگی بوتهها افزایش معنیداری داشتند. تعداد خورجین در بوته و عملکرد دانه و روغن حاصل از دو تاریخ کاشت اول در یک گروه آماری و دو تاریخ کاشت آخر با مقادیر کمتر، در گروه آماری دیگر قرار گرفتند. تاخیر در زمان کاشت با کاهش تعداد خورجین در بوته باعث کاهش عملکرد دانه گردید. بهنظر میرسد زمان 20 شهریور تا اول مهر ماه برای کاشت کلزای پاییزه در منطقه خسروشهر و مناطقی با شرایط اقلیمی مشابه (سرد و نیمه خشک در روش پهنه بندی کوپن) مناسب باشد. در بین ژنوتیپهای مورد مطالعه مودنا و لیکورد از تعداد برگ در بوته و قطر طوقه کمتری برخوردار بودند و بیشترین طول خورجین به اپرا تعلق داشت. در نهایت بین این ژنوتیپها از نظر عملکرد دانه و روغن اختلاف معنیداری دیده نشد و برای کشت در منطقه و مناطقی با شرایط اقلیمی مشابه مناسب دیده شدند. بهنظر میرسد اثرات القایی عوامل محیطی همچون دورههای خشکی و افزایش دما بتواند با تحریک رشد، تفاوت اولیه ژنوتیپها به ویژه از نظر قطر طوقه و تعداد برگ را تحت تاثیر قرار دهد. این امر با تکرار آزمایش قابل بررسی خواهد بود.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30479_7d423a014891b112af6b26e004b327e5.pdf
2013-05-22
1
8
10.22059/ijfcs.2013.30479
بهمن
پاسبان اسلام
b.pasbaneslam@areeo.ac.ir
1
استادیار مرکز تحقیقات
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ایجادکلکسیون هسته ای ژرم پلاسم لوبیای معمولی( Phaseolus vulgaris L.) براساس صفات مورفولوژیک در بانک ژن گیاهی ملی ایران
لوبیای معمولی با نام علمی (Phaseolus vulgaris L.) یکی از مهمترین لگوم های خوراکی دردنیا می باشد. ایجاد یک کلکسیون هسته ای می تواند زمینه ســاز دستـرسی آسان تر به ذخایرژنتیکی ودرنتیجه ارتقا کاربرد این مواد در برنامه به نژادی گیاه لوبیا شود. در این بررسی نحوه ایجاد یک کلکسیون هستــه ای از کلکسیون اصلی لوبیای بانک ژن گیاهی ملی ایران مشتمل بر1425 نمونه تشریح شده است. دراین روش برمبنای منشا جغرافیائی وارزیابی 17 صفت کیفی مورفولوژیکی با استفاده ازروش وارد، نمونه ها در 7 دسته گروه بندی شدند. آنگاه از هرخوشه به صورت تصادفی و با توجه به منشا جمع آوری تعدادی شماره نمونه برای تشکیـل کلکســیون هسته انتخاب شدند. با استفاده ازروش هـای مقـایسه میــانگین U مان –ویتنی ؛ آماره همگنی واریانس لون و توزیع فراوانی ها با آماره مربع کای میزان تشابه کلکسیون مرکزی تشکیل شده با کلکسیون اصلی نشان داده شد. شاخص تنوع فنوتیپی شانون – ویور نیز برتشابه تنوع صفات مختلف در دو کلکسیون دلالت داشت.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30480_27e2c7ec8c80ba7cc1ff9f7c4d5eff9d.pdf
2013-05-22
9
21
10.22059/ijfcs.2013.30480
شاهین
واعظی
vaezi@mailinator.com
1
موسسه تحقیقات اصلاح وتهیه نهال وبذر،عضوهیئت علمی ، دکتری اصلاح نباتات
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر پرایمینگ بذر در مزرعه و تاریخ کاشت بر خصوصیات ظهور گیاهچه، عملکرد و اجزای عملکرد یک ژنوتیپ بومی لوبیا به عنوان کشت دوم در رشت
به منظور بررسی اثر پرایمینگ بذر در مزرعه و تاریخ کاشت بر خصوصیات ظهور گیاهچه، عملکرد و اجزای عملکرد لوبیای پاچ باقلا- رگه قرمز (Phaseolous vulgaris L.) در کشت دوم بعد از برنج، آزمایشی در مزرعه آزمایشی موسسه تحقیقات برنج رشت انجام شد. طرح آزمایشی مورد استفاده کرتهای خرد شده بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار بود، که در آن تاریخ کاشت در سه سطح (20 مرداد، 30 مرداد و 9 شهریور) در کرت اصلی و پرایمینگ در مزرعه در چهار سطح، شامل بدون پرایم، پرایم با محلولهای اوره، سولفات روی و آب معمولی به مدت 5 ساعت، در کرتهای فرعی قرار گرفتند. نتایج نشان داد پرایمینگ به ویژه پرایم با محلول سولفات روی باعث افزایش سرعت و درصد ظهور گیاهچه لوبیا گردید البته درصد ظهور گیاهچه در تاریخ کشت سوم نسبت به دو تاریخ کشت دیگر حدود 16 درصد کاهش یافت. در تاریخ کشت اول هر سه تیمار پرایمینگ و در تاریخ کشت دوم پرایم با محلول سولفات روی توانست به طور معنیداری عملکرد را نسبت به شاهد افزایش دهد. اما در کشت سوم به دلیل کوتاه شدن شدید دوره رشد پرایم بذر نتوانست چنین اثری داشته باشد، ضمن اینکه تاخیر در کاشت (در کشت سوم) سبب کاهش شدید شاخص برداشت نیز گردید. در بین اجزای عملکرد، پرایم کردن با محلول سولفات روی به طور معنیداری وزن صددانه را افزایش داد اما تاخیر در کاشت سبب کاهش این صفت گردید. وزن صد دانه و تعداد دانه در غلاف بالاترین همبستگی مثبت را با عملکرد نهایی نشان داد در حالی که همبستگی معنیداری بین عملکرد دانه و تعداد غلاف در متر مربع مشاهده نشد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30481_42b2eebbc90bde7fba6cc8afe3756952.pdf
2013-05-22
23
33
10.22059/ijfcs.2013.30481
محدثه
لطیف زاده
aboutalebian3@yahoo.com
1
دانشجوی سابق ارشد دانشگاه بو علی
AUTHOR
محمد
ابوطالبیان
aboutalebianmail@gmail.com
2
دانشگاه بوعلی سینا، دکترای اکولوژی گیاهان زراعی
AUTHOR
محسن
زواره
mzavareh@guilan.ac.ir
3
استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه گیلان
AUTHOR
محمد
ربیعی
mrabiei@mailinator.com
4
استاد یار موسسه تحقیقات برنج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تاثیر بیوپرایمینگ بر مولفههای جوانهزنی، صفات فیزیولوژیکی، آنزیم های آنتی اکسیدانت و کنترل بیماری رایزوکتونیایی لوبیا (Phaseolus vulgaris L.)
در دو آزمایش جداگانه اثر بیوپرایم برخی جدایه های . Trichoderma sppو باکتری Pseudomonas fluorescens بر خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی لوبیا رقم یاس و همچنین اثر تیمارهای مذکور بر کنترل بیماری رایزوکتونیا سولانی(Rhizoctonia solani) گیاه مذکور مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش اول بصورت فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. فاکتور اول آزمایش جدایههای قارچ و باکتری شامل Trichoderma harzianum bp4، Trichoderma virens As 10-5 ،Trichoderma atroviride Cs2-1 و فاکتور دوم مورد آزمایش تیمارهای مختلف پرایمینگ بذرها شامل بدون پرایم و پرایم با سولفات روی و سالیسیلیک اسید بود. صفات مورد اندازهگیری در این آزمایش شامل طول ریشهچه، طول ساقهچه و طول گیاهچه، وزن خشک ریشهچه، وزن خشک ساقهچه و گیاهچه، سطح برگ، مقدار کلروفیل، درصد نیتروژن و محتوی آهن و آنزیم های آنتی اکسیدانت بود. آزمایش دوم بصورت بلوک کامل تصادفی در سه تکرار بود. تیمارهای مورد بررسی در این آزمایش شامل ترکیب تیماری مختلف بیوپرایم در آزمایش اول و صفت مورد ارزیابی بیماریزای گیاهچه های حاصل از بذرها تیمار شده بود. بذرهایی که با سولفات روی پرایم شده و با تریکودرما تیمار شدند نسبت به بقیه ترکیب های تیماری خصوصیات رشدی از جمله وزن خشک گیاهچه، و درصد نیتروژن بیشتری داشتند. بیشترین محتوی آهن (mg/kg6/265) از بذور پرایم شده با سولفات روی و تیمار شده با باکتری UTPF5 بدست آمد. بذرهای که با سالیسیلیک اسید پرایم گردیده و با باکتری UTPF5 تیمار گردیدند دارای فعالیت آسکوربات پراکسیداز((APX(U.mg-1proteins 4/17) بیشتری نسبت به سایر تیمارهای آزمایشی بودند. بیشترین کاهش بیماری نیز تحت تاثیر ترکیب تیماری اخیر(33/77%) بدست آمد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30482_d4bccc4f9b95c7116ae2250052f07d71.pdf
2013-05-22
35
45
10.22059/ijfcs.2013.30482
محمد
انتصاری
mentesari3@ut.ac.ir
1
دانش آموخته ارشد پردیس کشاورزی تهران
AUTHOR
فرزاد
شریف زاده
sharifz@ut.ac.ir
2
دانشیار پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
محمد
دشتکی
dashtaki@mailinator.com
3
کارشناس پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
مسعود
احمد زاده
mentesari2@ut.ac.ir
4
دانشیار پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مکان یابی QTL های کنترل کننده صفات زراعی جمعیت هاپلوئید مضاعف جو حاصل از “Steptoe×Morex” در شرایط تنش خشکی
به منظور مکانیابی نواحی ژنومی کنترلکننده برخی صفات زراعی مرتبط با تحمل به خشکی و تعیین ارتباط آنها با عملکرد دانه، آزمایشی با 72 لاین هاپلوئید مضاعف جو به همراه والدین آنها (استپتو و مورکس)، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل، در قالب دو طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در دو شرایط نرمال و تنش خشکی اجرا گردید. صفات زراعی طول سنبله، طول ریشک، ارتفاع بوته، وزن هزار دانه، تعداد پنجه در بوته، تعداد سنبله در بوته، تعداد دانه در سنبله و عملکرد دانه مورد اندازه گیری قرار گرفتند. آماره های آماری ساده، تجزیه واریانس مرکب، همبستگی های ساده فنوتیپی داده ها پس از میانگین گیری محاسبه شدند. تجزیه QTL به روش مکانیابی فاصلهای مرکب (CIM) انجام شد. برای کلیه صفات مورد مطالعه اثر اصلی رقم بسیار معنیدار و تفکیک متجاوز از والدین در دو جهت مثبت و منفی مشاهده شد. در مجموع 40 عدد QTL شناسایی و واریانس فنوتیپی توجیه شده بوسیلة این QTL ها از 97/11 تا 49/64 درصد متغیّر بود. بیشترین مقدار LOD برای طول سنبله و روی کروموزوم H3 بدست آمد. R2 بالا و حدود اعتماد کم QTL ها نشان داد که پیوستگی بین مارکرها و QTL ها زیاد بوده و میتواند در برنامههای اصلاحی مورد استفاده قرار گیرند.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30483_32f115e0336cfba370945394dff0bfcd.pdf
2013-05-22
47
57
10.22059/ijfcs.2013.30483
براتعلی
فاخری
ba_fakheri3@yahoo.com
1
دانشیار دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل
AUTHOR
لیلا
مهرآوران
ba_fakheri2@yahoo.com
2
دانشجوی سابق ارشد دانشگاه زابل
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
واکنش عملکرد و برخی صفات مورفولوژیک ارقام مختلف گوجه فرنگی(Lycopersicon esculentum Mill.) به تنش گرما
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تحمل گرما در یازده رقم گوجه فرنگی، بررسی واکنش آنها نسبت به شرایط طبیعی استان بوشهر و معرفی بهترین رقم در دو شرایط طبیعی و تنش گرما، طی مدت یکسال در گلخانه پژوهشی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه خلیج فارس در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. نتایج تجزیه واریانس مرکب داده ها حاکی از وحود اختلاف معنی دار بین ارقام و معنی دار شدن اثرات متقابل رقم و محیط برای تمامی صفات مورد بررسی بود. تنش گرما همه صفات مورد مطالعه را بطور معنی داری تحت تاثیر قرار داد. متوسط کاهش عملکرد ناشی از تنش گرما 33/72 درصد محاسبه شد. بیشترین کاهش ناشی از تنش گرما در عملکرد میوه معادل 58/90 درصد بدست آمد. بیشترین همبستگی مثبت و منفی معنی دار با عملکرد تک بوته در شرایط نرمال به ترتیب متعلق به طول شاخساره(35/0) و تعداد روز تا برداشت(37/0-) و بالاترین همبستگی مثبت و منفی با عملکرد تک بوته در شرایط تنش گرما به ترتیب مربوط به ارتفاع گیاه(37/0) و تعداد روز تا برداشت(67/0-) بدست آمد. همبستگی عملکرد تک بوته در شرایط نرمال و تنش معادل 49/0 و معنی دار برآورد گردید که حاکی از امکان انتخاب در شرایط طبیعی برای شرایط تنش گرماست. بر اساس محاسبه شاخص تحمل گرما، تجزیه مولفه های اصلی و همبستگی بین این دو، ارقام T629 و E26.34095 در هر دو شرایط نرمال و تنش، وضعیت مطلوبی داشته و از لحاظ برایند صفات ازجمله عملکرد تک بوته و تعداد روز تا شروع برداشت و درنظر گرفتن خصوصیتهای مورفولوژیک موثر در بازارپسندی میوه، به عنوان بهترین رقمهای قابل توصیه برای کشت در استان بوشهر می باشند. بیشترین مقدار شاخص تحمل تنش گرما(63/0) و مقادیر مولفه های اصلی در هر دو شرایط نرمال و تنش گرما مربوط به رقم شماره شش بدست آمد. نکته جالب توجه، معنی دار شدن تفاوت هر سه خصوصیت مورفولوژیک میوه بین شرایط محیطی نرمال و تنش است که بیانگر تغییر کیفیت ظاهری میوه های تولیدی، ناشی از تنش گرماست.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30484_fb0bcec5e65be8a18da45d5084a94f96.pdf
2013-05-22
59
67
10.22059/ijfcs.2013.30484
محمد
مدرسی
modarresi@mailinator.com
1
استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه خلیج فارس
AUTHOR
ساسان
راستگو
modarresi2@pgu.ac.ir
2
استادیار دانشکه کشاورزی دانشگاه خلیج فارس
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی روند جوانه زنی بذر کلزا (Brassica napus) و پیش بینی زوال بذر طی شرایط متفاوت انبارداری
کلزا پس از سویا و نخل روغنی مقام سوم در تولید روغن جهان را داراست. شرایط نامساعد انبارداری، به خصوص رطوبت نسبی بالای محیط انبار و مهمتر از آن دمای بالا، به شدت بر کیفیت دانه های روغنی کلزا اثر می گذارد. به منظور بررسی اثر دما، محتوی رطوبت بذر و زمان بر روی زوال بذرها کلزا رقم اکاپی و همچنین کمی سازی این اثر و تعیین ضرایب حیات، این بررسی در آزمایشگاه بذر پردیس کشاورزی دانشگاه تهران به صورت فاکتوریل در غالب طرح کاملا تصادفی انجام گرفت. دما در 5 سطح (5 ،15،25، 35و 45 درجه سانتیگراد) ، محتوی رطوبت بذر در 4 سطح (5،9،13و17 درصد) و شش زمان (یک، دو، سه، چهار،پنج و شش ماه) به عنوان فاکتورهای این آزمایش بودند. بعد از هر بار نمونه گیری در زمان های انبارداری، آزمون جوانه زنی استاندارد در دمای 20 درجه سانتی گراد به مدت 7 روز بصورت top of paper انجام شد. هدایت الکتریکی نیز در چهار تکرار انجام گرفت. اثر سه گانه دما، محتوی رطوبت و زمان برای همهی شاخص های درصد جوانه زنی کل، سرعت جوانه زنی، متوسط زمان جوانه زنی و شاخص بنیه در سطح یک درصد معنی دار بود.کمترین سطح زوال در دمای 5 درجه سانتی گراد با محتوی رطوبت 5 درصد بود که بعد از 6 ماه جوانه زنی از 98 به 93 درصد کاهش یافت. با گذشت زمان هدایت الکتریکی افزایش یافت و در دماهای بالا این افزایش بیشتر بود. ضرایب حیات نیز بعد از یکسال انبار داری با استفاده از معادله قابلیت حیات بذرمحاسبه گردید. ضرایب KE (65359/5)،CW (49975/2)، CH (04387/0) و CQ (00001438/0) محاسبه شد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30485_fbec5726b0391920311b6cc7fe5273e8.pdf
2013-05-22
69
81
10.22059/ijfcs.2013.30485
رامین
عالیوند
tavakkol3@ut.ac.ir
1
دانشجوی ارشد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
رضا
توکل افشاری
tavakkol@ut.ac.ir
2
استاد، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی کرج، دانشکده علوم زراعی و دامی، گروه زراعت و اصلاح نباتات، تخصص: علوم و تکنولوژی بذر
AUTHOR
فرزاد
شریف زاده
sharifz@ut.ac.ir
3
دانشیار پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
پراکنش جدایههای سینوریزوبیومی تولید کننده ملانین همزیست با یونجه در مناطق غرب و شمال غربی ایران
به منظور تعیین پراکنش سینوریزوبیومهای تولید کننده ملانین همزیست با یونجه در نواحی غرب و شمال غربی ایران، تعداد 982 جدایه از سینوریزوبیومهای همزیست با دو جمعیت یونجه داخلی (همدانی و نیک شهری) و یک جمعیت خارجی (کودی)، در هشت خاک جمع آوری شده از استانهای کردستان، کرمانشاه، آذربایجان شرقی و کردستان، انتخاب شدند که از بین آنها تعداد 237 جدایه (1/24%) توانایی تولید ملانین را داشتند. نتایج نشان داد که تفاوت خاکهای مناطق مختلف در تعداد سوشهای تولید کننده ملانین بیشتر از تفاوت ارقام مختلف یونجه است. بنابراین، چنین استنباط میشود که تأثیر نوع خاک مزرعه در غالبیت جدایههای تولید کننده ملانین بیشتر از نوع رقم میزبان است. تکثیر نوار 456 جفت بازی به وسیله آغازگرهای طراحی شده از ژن mepA در 30 جدایه ریزوبیومی و عدم تکثیر در 20 جدایه دیگر و تطابق آن با نتایج حاصل از تولید ملانین در محیط کشت، نشان داد که همه جدایههای تولید کننده ملانین حاوی ژن تولید کننده آنزیم تیروزیناز هستند. بررسی توالیهای نوکلئوتیدی نشان داد که توالی ژن mepA در S. meliloti حفاظت شده است اما در گونه S. medicae، این توالی با تغییرات محدودی روبروست.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30486_e98523b10218d41bdf77cd19dd14f386.pdf
2013-05-22
85
93
10.22059/ijfcs.2013.30486
مجید
طالبی
mtalebi@cc.iut.ac.ir
1
دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
مسعود
بهار
mbahar@cc.iut.ac.ir
2
دانشیار دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
قدرت اله
سعیدی
gsaeidi@cc.iut.ac.ir
3
استاد دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مقایسه برخی ژنوتیپهای لوبیای معمولی(Phaseolus vulgaris L) از لحاظ تحمل به خشکی به وسیله شاخصهای ارزیابی تنش
تنش خشکی به خصوص خشکی انتهای فصل، از مهمترین عوامل کاهش عملکرد محصولات زراعی از جمله لوبیای معمولی است. به منظور شناسایی ارقام متحمل به خشکی، با 50 ژنوتیپ لوبیای معمولی شامل سه رقم شاهد (دهقان، ناز و بهمن)، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی تحت دو شرایط تنش و بدون تنش در سال زراعی 89-1388 در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران - کرج اجرا شد. برای شناسایی ژنوتیپهای متحمل به خشکی، از شاخصهای MP, GMP, HARM و STI به علت داشتن همبستگی مثبت و معنیدار با عملکرد در هر دو شرایط تنش و بدون تنش استفاده شد. با توجه به نتایج تجزیه به مولفههای اصلی، دو مولفه اول در مجموع 49/97% تغییرات را توجیه کردند، که ضرائب شاخصها مولفه اول را به عنوان مولفه مقاومت و پایداری عملکرد، و مولفه دوم را به عنوان مولفه حساسیت به تنش خشکی معرفی کردند. پس از رسم نمودار بایپلات ژنوتیپهای 1، 16، 18 و 49 به عنوان ژنوتیپهای متحمل و دارای عملکرد بالا در هر دو شرایط تنش و بدون تنش، معرفی شدند. تجزیهخوشهای بر اساس شاخصهای معرفی شده و عملکرد در شرایط تنش و بدون تنش، باعث قرارگیری ژنوتیپها در 4 کلاستر شد که ژنوتیپهای مقاوم به خشکی و با عملکرد بالا در کلاستر اول و ژنوتیپهای حساس به خشکی با حداکثر فاصله در کلاستر چهارم قرار گرفتند. با توجه به حداکثر فاصله ژنتیکی موجود بین این کلاسترها، بهترین نتیجه برنامههای اصلاحی در خصوص تولید ارقام هیبرید مقاوم به خشکی و دارای حداکثر عملکرد، از تلاقی این کلاسترها به دست خواهد آمد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30487_47e8275263ebd971d8228ce9d520dc96.pdf
2013-05-22
95
107
10.22059/ijfcs.2013.30487
معصومه
شفیعی خورشیدی
masume.shafiee2@ut.ac.ir
1
دانشجوی ارشد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
محمد رضا
بی همتا
mrghanad@ut.ac.ir
2
استا پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
فرنگیس
خیالپرست
khiyalparast@mailinator.com
3
استاد یار پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
محمد رضا
نقوی
mnaghavi@ut.ac.ir
4
استاد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر تغذیه برگی سولفات آهن به دو شکل معمول و نانو ذرات بر رشد ارقام آفتابگردان تحت تنش شوری
به منظور بررسی تأثیر محلولپاشی سولفات آهن به شکل معمول و نانو ذرات بر پنج رقم الستار، السیون، هایسان36، یورفلور و هایسان33 آفتابگردان به سطوح صفر و 100 میلیمولار کلرید سدیم آزمایشی گلدانی به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. در اثر شوری ارتفاع، سطح برگ، وزن خشک اندام هوایی، محتوای کلروفیل، کارایی فتوشیمیایی، غلظت پتاسیم و آهن در اندام هوایی کاهش و غلظت سدیم افزایش یافت. محلولپاشی سولفات آهن سبب افزایش ارتفاع، سطح برگ، وزن خشک اندام هوایی، کارایی فتوشیمیایی، محتوای کلروفیل و غلظت آهن در اندام هوایی و کاهش غلظت سدیم شد. محلولپاشی سولفات آهن به شکل نانو ذرات سبب افزایش 4، 9، 7، 30 و 13 درصدی ارتفاع گیاه، سطح برگ، وزن خشک گیاه و محتوای کلروفیل a و کل نسبت به محلولپاشی سولفات آهن به شکل معمول بود. اثر متقابل شوری و رقم بر سطح برگ، وزن خشک اندام هوایی و نسبت پتاسیم به سدیم معنیدار بود، به طوری که میزان کاهش این صفات در اثر شوری در رقم السیون کمتر از ارقام دیگر بود. در رقم یورفلور میزان جذب آهن در اثر محلولپاشی سولفات آهن به شکل نانو ذرات نسبت به شکل معمول آن افزایش یافت. نتایج این پژوهش نشان داد که محلولپاشی سولفات آهن به شکل نانو ذرات در مقایسه با شکل معمول آن تأثیر مثبت بیشتری بر رشد آفتابگردان دارد اگرچه کاربرد سولفات آهن به شکل نانو ذرات از نظر تعدیل اثرات شوری نسبت به کاربرد آن به شکل معمول مزیتی نشان نداد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30488_8d95e08f2892ed60ce087245caeeb089.pdf
2013-05-22
109
118
10.22059/ijfcs.2013.30488
شهرام
ترابیان
s.torabian@ag.iut.ac.ir
1
کارشناسی ارشد
AUTHOR
مرتضی
زاهدی
mzahedi@cc.iut.ac.ir
2
استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
پیش بینی رویش گیاهچه های تاج خروس ریشه قرمز ((Amaranthus retroflexus
در روشهای مختلف آبیاری در آفتابگردان
پیش بینی الگوی رویش علف هرز با بهینه سازی زمان کنترل می تواند از کاهش عملکرد گیاه زراعی جلوگیری کرده و زمینه کاهش مصرف علفکش ها را فراهم سازد. بنابراین آزمایش مزرعهای به منظور ارائه یک مدل زمان-دمایی برای پیش بینی رویش گیاهچه های تاجخروس در سطوح مختلف آبیاری (سطوح 40، 60،80، 100 درصد نیاز آبی محصول و آبیاری سنتی) در مزارع آفتابگردان انجام شد. رویش گیاهچههای تاجخروس در طول فصل رشد از اوایل خرداد تا اواسط شهریور مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر درصد تجمعی رویش در رابطه با زمان-دمایی توسط مدلهای ویبول و گامپرتز بررسی شد. نتایج نشان داد که مدل ویبول رویش گیاهچههای تاجخروس را در طول زمان و در سطوح مختلف آبیاری با دقت بالا (با RMSE بین 4/4 تا 7/9 درصد) می تواند پیشبینی نماید. همچنین این گونه الگوهای متفاوت رویش و زمان-دمایی مورد نیاز جهت آغاز رویش در سطوح مختلف آبیاری را نشان داد. با این حال در 56 واحد زمان-دمایی، رویش در سطوح مختلف آبیاری با اختلاف اندکی در تعداد گیاهچهها اتفاق افتاد. در سطوح آبیاری 80 و 100 درصد یک نقطه اوج زود هنگام در رویش و بدنبال آن سرعت پایین رویش در اواخر فصل دیده شد. در زمان-دمایی 288 واحد، رویش 90 درصد گیاهچه ها در آبیاری سنتی، الگوی رویش زود هنگام در این سیستم آبیاری را نشان میدهد در حالیکه در سیستم آبیاری قطرهای-نواری به 413 – 381 واحد زمان-دمایی جهت 90 درصد روبش نیاز بود، که بیانگر تکمیل دیرهنگام رویش در این سیستم است. تاخیر در رویش می تواند توانایی رقابت این گیاه با آفتابگردان را کاهش دهد ولی از طرف دیگر رویش دیر هنگام این اجازه را به علف هرز میدهد تا از روشهای کنترل علفهای هرز که در اوایل فصل استفاده میشود (استفاده از علفکشها) فرار نمایند.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30489_11aae83e3f1b5c5c7ec8d695d0bf4d76.pdf
2013-05-22
119
127
10.22059/ijfcs.2013.30489
زینب
بش
yousefi.alirez3@znu.ac.ir
1
دانشجوی سابق ارشد دانشگاه زنجان
AUTHOR
علیرضا
یوسفی
yoosefi@mailinator.com
2
استادیار دانشگاه زنجان
AUTHOR
افشین
توکلی
tavakoli2@mailinator.com
3
استادیار دانشگاه زنجان
AUTHOR
جعفر
نیکبخت
yousefi.alirez2@znu.ac.ir
4
استادیار دانشگاه زنجان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
عکسالعمل بنیه و سختی بذر دو گونه یونجه یکساله به تنش خشکی و محلول پاشی ریزمغذیهای آهن و روی
به منظور بررسی اثر تنش خشکی و محلول پاشی آهن و روی بر دو گونه یونجه یک ساله(Medicago. polymorpha cv Serena و (Medicago. scutellata cv Comertial)، آزمایش مزرعهای به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار اجراء گردید. تیمارهای محلولپاشی شامل:آب مقطر (تیمار شاهد)، آهن از منبع کلات آهن، روی از منبع کلات روی و آهن+ روی و تیمارهای تنش خشکی شامل : 1- تیمار شاهد (بدون تنش 412 میلیمتر) 2- قطع آبیاری در مرحله 50 درصد گلدهی (198 میلیمتر ) 3- قطع آبیاری از رسیدگی اولین غلاف از پایین (358 میلیمتر) و 4- قطع آبیاری 10 روز قبل از گلدهی (124 میلیمتر) در نظر گرفته شدند. تیمارهای خشکی با استفاده از پلی اتیلن گلیکول(PEG-6000) با پتانسیلهای اسمزی 3-، 6- و 9- بار پلیاتیلنگلیکول و آب مقطر(تیمارشاهد) جهت برآورد مقاومت گیاهچهها در برابر تنش خشکی مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج آزمونهای آزمایشگاهی نشان داد که میزان آهن بذر در تیمار محلولپاشی آهن و آهن + روی بترتیب 68 و 13 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت. میزان آهن بذر گونه اسکوتلاتا 181 میلیگرم در کیلوگرم کمتر از گونه پلیمورفا و مقدار روی بذر 10 درصد بیشتر از گونه پلیمورفا بود. همبستگی منفی و معنیداری بین روی و آهن در بــذر (** 62/0r=-) حاصل گردید. برهمکنش گونه و محلولپاشی در سطوح مختلف تنش خشکی نشان داد که مقدارآهن بذر در گونه اسکوتلاتا درتیمارهای 2، 3 و 4 تنش خشکی، به ترتیب 8، 6 و 33 درصد نسبت به شاهد افزایش یافت. درصد سختی بذر در تیمارهای 2، 3 و 4 تنش خشکی در مزرعه، بترتیب در تیمارهای محلولپاشی روی، آهن + روی و آهن + روی 28، 30 و 22 درصد برآورد گردید. میزان رشد گیاهچه با افزایش پتانسیل اسمزی از 3- نسبت به تیمار 9- بار تحت شرایط تیمار محلولپاشی آهن + روی تولید شده بودند نسبت به بذرهای تولید شده ذر شرایط تیمار شاهد 5/0 تا 15 برابر افزایش یافت.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30490_6e432f48861ea1b43b2a5d00aef7f214.pdf
2013-05-22
129
146
10.22059/ijfcs.2013.30490
میرزا حسین
رشنو
tahmaseb3@modares.ac.ir
1
دانشجوی دکتری تربیت مدرس
AUTHOR
زین العابدین
طهماسبی
tahmasebi@yahoo.com
2
دانشیار، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده کشاورزی، گروه زراعت و اصلاح نباتات، تخصص: فیزیولوژی گیاهان زراعی، اثر تنش های محیطی بر گیاهان زراعی
AUTHOR
حسین
حیدری شریف آباد
roho6605612@yahoo.com
3
استاد دانشگاه ازاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
AUTHOR
سید علی محمد
مدرس ثانوی
modaresa@modares.ac.ir
4
استاد دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
رضا
توکل افشاری
tavakkol@ut.ac.ir
5
استاد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر تراکم بوته و مدیریت علفهرز بر عملکرد نخود زراعی (Cicer arietinum L.)
به منظور تعیین تراکم مطلوب گیاهی و بهترین روش مدیریت علفهایهرز در زراعت نخود بهاره آبی آزمایشی در مزرعه پژوهشی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران (کرج) در سال زراعی 1390 - 1389 به صورت طرح کرت خردشده در قالب بلوک کامل تصادفی در 4 تکرار اجرا شد. عامل اصلی شامل مدیریت علفهای هرز در 9 سطح: 1- تریفلورالین پیشکاشت (960 گرم ماده مؤثر در هکتار)، 2- پندیمتالین پیشکاشت (825 گرم ماده مؤثر در هکتار)، 3- ایمازتاپیر پیشرویشی (70 گرم ماده مؤثر در هکتار)، 4- ایمازتاپیر پسرویشی (40 گرم ماده مؤثر در هکتار)، 5- کنترل مکانیکی (با فوکا)، 6- پیریدیت (1200 گرم ماده مؤثر در هکتار) به همراه کنترل مکانیکی، 7- پیریدیت پسرویشی (1200 گرم ماده مؤثر در هکتار)، 8- وجین دستی کامل (شاهد عاری از علفهرز) 9- بدون کنترل علفهرز (شاهد با حضور علفهرز) و عامل فرعی تراکم گیاهی در 3 سطح 35، 45 و 55 بوته در مترمربع بودند. نتایج نشان داد که تراکم بوته و تیمارهای مدیریتی علفهرز بر صفات گیاه نخود تأثیر معنیداری داشتند. بیشترین مقدار عملکرد دانه (1827 کیلوگرم در هکتار) و بیولوژیک در تراکم 55 بوته در مترمربع تولید شد؛ با اینحال تفاوت معنیداری از نظر این دو صفت با تراکم 45 بوته در مترمربع مشاهده نشد. تراکم 55 بوته با تفاوت معنیداری نسبت به تراکم 45 بوته در مترمربع کمترین بیوماس علفهرز را تولید کرد. پس از تیمار شاهد وجین دستی کامل، تیمارهای پیریدیت + کنترل مکانیکی و پندیمتالین، بیوماس علفهای هرز را به نحو مؤثری کنترل کردند؛ پندیمتالین پس از شاهد وجین دستی بالاترین عملکرد دانه و بیولوژیک نخود را در شرایط زراعی کرج تولید کرد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30491_a7cd1b22b03298932184df1d2a33e2ec.pdf
2013-05-22
147
158
10.22059/ijfcs.2013.30491
یوسف
غلام پور شمامی
yousefghollampoor2@gmail.com
1
دانشجوی ارشد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
ناصر
مجنون حسینی
mhoseini@ut.ac.ir
2
استاد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
حسن
علیزاده
3
استاد پردیس کشاورزی کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی عملکرد و کیفیت علوفه در کشت مخلوط ذرت (Vigna radiata L.) و ماش سبز (Zea mays L.)
به منظور ارزیابی رشد و نمو ذرت و ماش سبز در زراعت تک کشتی و مخلوط، آزمایشی در سال 1390 به صورت کرت های یکبار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی پژوهشکده کشاورزی دانشگاه زابل اجراء شد. ارقام ذرت با سه سطح به عنوان کرت اصلی شامل (S.C 260, S.C 301 ,S.C 302)و نسبت های کاشت مخلوط در پنج سطح به عنوان کرت فرعی شامل (خالص ذرت، خالص ماش، 75 درصد ماش + 25 درصد ذرت، 50 درصد ماش + 50 درصد ذرت، 25 درصد ماش + 75 درصد ذرت) در نظر گرفته شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که بیشترین عملکرد علوفه خشک از کشت مخلوط 75 درصد ذرت بعلاوه 25 درصد ماش به دست آمد. کشت های مخلوط ذرت و ماش نسبت به کشت خالص ذرت کیفیت علوفه بالاتری داشتند. بالاترین قابلیت هضم ماده خشک علوفه در مخلوط 75 درصد ماش بعلاوه 25 درصد ذرت به دست آمد که از لحاظ آماری تفاوت معنی داری با نسبت کاشت 50 درصد ذرت بعلاوه 50 درصد ماش نشان نداد. الیاف نا محلول در شوینده اسیدی در کشت های مخلوط نسبت به کشت خالص ذرت کاهش معنی داری نشان داد. بالاترین میزان نسبت برابری زمین برابر 42/1 بود که از کشت مخلوط 75 درصد ذرت بعلاوه 25 درصد ماش به دست آمد. محاسبه ارزیابی نسبت برابری زمین سودمندی بیشتر سیستم کشت مخلوط نسبت به تک کشتی را نشان داد. در بین ارقام ذرت بیشترین عملکرد ماده خشک علوفه در رقم سینگل کراس 302 با 4/15706 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که اختلاف معنی داری با ارقام سینگل کراس 260 و 301 نشان داد. با توجه به نتایج به دست آمده از این آزمایش می توان گفت که برای تولید علوفه خشک با کیفیت مناسب کشت مخلوط 75 درصد ذرت بعلاوه 25 درصد ماش نسبت به تک کشتی ذرت و ماش برتری معنی داری دارد.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30492_15e6b802114aa67eccf8e5be34a729da.pdf
2013-05-22
159
168
10.22059/ijfcs.2013.30492
مهدی
دهمرده
dahmard3@yahoo.com
1
استادیار، دانشگاه زابل، تخصص: اکولوژی گیاهان زراعی
AUTHOR
خشایار
ریگی
krigi66@yahoo.com
2
دانشجوی سابق ارشد دانشگاه زابل
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی روابط ژنتیکی شماری از صفات زراعی برنج با عملکرد دانه از طریق برخی روشهای آماری چند متغیره
یک آزمایش دایآلل کامل 7 × 7 برای مطالعه روابط ژنتیکی عملکرد دانه و بعضی از صفات زراعی در برنج انجام گرفت. تجزیه واریانس نشان داد که اختلاف معنیداری بین ژنوتیپها برای تمام صفات وجود داشت. نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که عملکرد دانه به صورت مثبت و معنیداری با صفات عملکرد بیولوژیک (81/0 = rp، 55/0 =rg )، شاخص برداشت (35/0 = rp، 79/0 =rg )، تعداد خوشهها (80/0 = rp، 67/0 =rg)، وزن خوشه (78/0 = rp، 83/0 =rg ) و شکل دانه (32/0 = rp، 81/0 =rg ) همبستگی داشت. ارتباط بین عملکرد دانه و ارتفاع گیاه (09/0- = rp، 53/0- =rg ) در هر دو نوع همبستگی منفی بود، ولی فقط در سطح ژنوتیپی معنیدار بود. نتایج تجزیه علیت نشان داد که صفات تعداد خوشه، وزن خوشه و ارتفاع گیاه (با حدود 92? تنوع) عملکرد دانه را مورد تأثیر قرار داد. در میان این صفات، وزن خوشه بیشترین تأثیر مستقیم را روی عملکرد دانه (73/0) داشت، در حالیکه کمترین اثر مستقیم مربوط به ارتفاع گیاه (15/0) بود. نتایج نشان داد که تعداد خوشه و وزن خوشه میتواند به عنوان فاکتورهای موثر برای افزایش عملکرد دانه به کار گرفته شود. نتایج تجزیه عاملی نشان داد که 5 عامل مهم حدود 05/81 درصد از کل تنوع صفات را توجیه مینماید. فاکتور اول 23 درصد از تغییرات بین صفات را توجیه نمود و وابسته به عملکرد دانه، اجزای آن و مساحت برگ پرچم بود. سایر فاکتورها به ترتیب 65/18، 20/16، 20/14 و 9 درصد از تغییرات صفات را توجیه نمود. با استفاده از بایپلات ژنوتیپ× صفت روابط بین صفات عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، تعداد خوشهها، وزن خوشه، ارتفاع گیاه و شکل دانه مشخص گردید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که استفاده از صفاتی مانند تعداد خوشه و وزن خوشه میتواند به عنوان یک استراتژی اصلاحی جهت نیل به ارقام برنج با عملکرد بالا در نسلهای اولیه به کار گرفته شود.
https://ijfcs.ut.ac.ir/article_30493_18b44e4f00413aa3678f1dc9e454eff7.pdf
2013-05-22
169
179
10.22059/ijfcs.2013.30493
پیمان
شریفی
kadose@yahoo.com
1
دانش آموخته دکتری دانشگاه تریبت مدرس
AUTHOR
حمید
دهقانی
dehghanr3@modares.ac.ir
2
دانشیار، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده کشاورزی، گروه زراعت و اصلاح نباتات، تخصص: ژنتیک بیومتری
AUTHOR
علی
مومنی
amoumeni@areeo.ac.ir
3
استادیار موسسه تحقیقات برنج
AUTHOR
محمد
مقدم
moghadam2@mailinator.com
4
استاد دانشگاه تبریز
AUTHOR